اسلام - دانشنامه دوستداران حقیقت

نظریه ساختگى بودن نذر عبد المطلب

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/2 3:16 عصر

در تمامى تواریخ اسلامى و کتب مربوطه سنى و شیعى نوشته‏اند که عبدالمطلب نذر کرده بود که اگر خداوند ده پسر به او داد، یکى از آنها را در راه خدا قربانى کند و چون داراى ده پسر شد و قرعه زد، به نام عبدالله آمد، سپس او را با صد شتر به قرعه گذاشت و قرعه به نام شتران آمد، و شتران را به جاى عبدالله قربانى کرد!

در بعضى از تواریخ و روایات اهل تسنن نوشته‏اند که این راى زنى جادوگر بود که گفت: او را با قربانى کردن شتران معاوظه کنید. در صورتى که این موضوع افسانه است و اصلى ندارد. و از عقل و درایت و دیانت عبدالمطلب کاملا به دور است.

ثقة الاسلام کلینى در «کافى‏» روایاتینقل کرده کهدلالت‏بر عظمت و جلالت و کمال ایمان و عقل و بینش روشن او دارد. از جمله امام صادق (علیه السلام) مى‏فرماید: «عبدالمطلب روز قیامت تنها و به سیماى پیغمبران وارد صحراى محشر مى‏شود» که مى‏رساند نظر به شخصیت نافذ وعقیده و ایمان خاصى که در عصر جاهلیت داشته به طور شاخص محشور مى‏گردد.

دلیل بر مجعول بودن این داستان امورى است که ذیلا به آن اشاره مى‏کنیم:

1- داستان برخورد عبدالمطلب با ابرهه فرمانده حبشى بهترین گواه بر کمال عقل و درایت عبدالمطلب است که مى‏رساند چنین کار و نذر مضحکى از وى بعید بوده است.

2- یعقوبى مورخ مشهور مى‏نویسد: عبدالمطلب در زمان جاهلیت‏سنت‏هائى داشت که در اسلام نیز تثبیت‏شد; مانند حرام دانستن شراب، و زنا و حد زدن زناکار، و بریدن دست دزد و تبعید زنان بدنام از مکه، و جلوگیرى از زنده به گور کردن دختران و ازدواج با محارم، و سرزده وارد خانه شدن، و عریان طواف کردن، و حکم به وجوب وفاى بنذر، و احترام چهار ماه محترم(رجب، ذى‏القعده، ذى‏الحجه و محرم) و مباهله کردن (یعنى براى اثبات حقانیت نفرین کردن و حق یکدیگر) (1) بنابر این شخصى این چنین، هرگز نذرى آن چنان نمى‏کند.

3- پیغمبر در حدیث معتبر افتخار مى‏کرد که فرزند عبدالمطلب است و مى‏فرمود: «من پیغمبرم دروغ نیست، من فرزند عبدالمطلب هستم‏» (2)

4- چطور ممکن است مردى با این بزرگوارى نذر به چیزى کند که در اکثر شرایع آسمانى نهى شده بود و در نزد عقل بسیار زشت و از بزرگترین جنایات به شمار مى‏رفته است؟

5- نذر کردن و کشتن فرزندان به عنوان نذر براى معبود از سنن بت‏پرستان و ستاره‏پرستان (صابئین) بوده، و خداوند در قرآن مجید آن را ازجمله اعمال شنیع آنها شمرده و فرموده است: بدین گونه بسیارى از مشرکین خوش داشتند که اولاد خود را بکشند. (3)

این غیر از زنده بگور کردن دختران بوده که قبیله بنى تمیم معمول مى‏داشتند. زیرا که «اولاد»درآیه شریفه اعم از پسر و دختر است، و نیز غیر از کشتن اولاد به واسطه فقر و بیم از گرسنگى است، بلکه این قتلها اولاد که مشرکین معمول مى‏داشتند براى تقرب به خدا بوده است.

6- اگر بگویند شاید عبدالمطلب مانند ابارهیم مامور بوده فرزندش را در راه خدا فدار کند، مى‏گوئیم این درست نیست، چون در انى روایات صریحا مى‏گوید عبدالمطلب نذر کرده بود، مضافا به این که اگر مامور بود مى‏باید آن را عملى سازد و دیگر قرعه انداختن معنا نداشت، و اصولا چرا نگفت: من مامور به این کارم؟

7- در سلسله راریان این داستان ساختگى و امثال آن مانند «انا ابن الذبیحین‏» افرادى ضعیف و مجهول و مهمل که بعضى هم شیعه امامیه نبوده‏اند، قرار دارند، و به همین جهت روایات آن ضعیف و مغشوش و بیشتر از طریق عامه روایت‏شده و از آنها به شیعه سرایت کرده است.

8- علامه مجلسى مى‏گوید: شیعه اعتقاد دارد که پدران پیغمبر تا آدم، خداپرست‏بودند،و ازفخررازى نقل مى‏کند که گفته است: «شیعه عقیده دارد که هیچ یک از پدران پیغمبر کافر نبوده‏اند» (4)

بنابر آنچه ذکر شد ماجراى نذر عبدالمطلب از اختراعات قصه گویان عامه بوده که خواسته‏اند على رغم شیعه امامیه، عبدالمطلب را مانند دیگر مشرکان قلمداد کنند، و کسانى امثال زمخشرى و فخر رازى و نیشابورى ازقدمایعلماى عامه و بعضى از متاخرین آنها همچون مراغى و سید قطب و بسیارى دیگر از مفسران آنها این داستان ساختگى را در تفسیر آیه; «کذلک لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم‏» نقل کرده و مصداق آن را عبدالملطلب دانسته‏اند!! تا از این راه اعتقاد خود را در مشرک دانستن پدران پیغمبر (صلى الله علیه و آله) تثبیت کنند و عقیده پاک شیعه امامیه را در این خصوص تخطئه نمایند.

شاید هم رد زمان بنى امیه براى بکه دار ساختن عبدالمطلب جد امیرالمومنین على (علیه السلام) این افسانه را ایج‏ساخته‏اند، همان طور که فرزندش ابوطالب را مسلمان ندانسته و سعى کرده‏اند او را مشرک قلمداد کنند تا از آن راه به شخصیت امیر المومنین على (علیه السلام) لطمه وارد سازند، به شرحى که در بخش «وفات ابوطالب‏» خواهیم گفت.

ماجراى داستان ساختگى نذر عبدالمطلب مانند برخى دیگر از مباحث این کتاب، بحمدالله براى نخستین بار توسط نویسنده وارد بحث «تاریخ اسلام‏» شده است، تا در آینده رهگشاى کسانى باشد که مى‏خواهند در اسلام کار کنند و بدون تقلید از پیشینیان و حسن ظن به آنان، تحقیق و بررسى نمایند، و مانند بعضى‏ها بدون تحقیق کافى آنرا تکرار نکنند، و بعد ناگزیر به «توجیه مالا یرضى صاحبه‏» نشوند، و آنرا نشانه عظمت روح عبدالمطلب ندانند!

نذر و قربانى اولاد مطابق صریح قرآن از عادات ناپسند بسیارى از مشرکین بوده است، و این عمل شنیع، با هیچ توجیه و ملاکى زیبنده مقام با عظمت عبدالمطلب نبوده و نیست.

داستان نذر عبدالمطلب در منابع و ماخذ عامه توام با خرافات زیاد و حکمیت زنى جادوگر و کاهن از قبیله «بنى سعد» که عبدالمطلب با هشتصد نفر مرد براى کسب تکلیف نزد وى رفته بود، آمد، و بعضى از آن هم به کتب شیعه رخنه کرده است، ولى ما همه را دیده‏ایم، و به طور قطع مى‏گوئیم به افسانه بیشتر شبیه است تا به واقعیت.

علامه مجلسى در «بحار الانوار» به تفصیل روایات آنرا نقل کرده که افسانه بودن همه آنها در یک نتیجه‏گیرى، به خوبى آشکار است. ما از مجموع مطالعات خود به خصوص «تاریخ اسلام‏» به روشنى دریافته‏ایم که یا افسانه سرایان صدر اسلام ویا مغرضان بنى امیه و مخالفان حکومت الهى على (علیه السلام)، این افسانه را ساخته‏اند، تا مانند موارد دیگر مقام آنها را نزد مسلمین پایین آورند، و زمینه را براى حک.مت افراد معمولى هموار سازند، براى بنى هاشم باقى نماند. (5)

پى‏نوشتها:

1- (تاریخ یعقوبى ج 2 ص 6)

2- (انا النبى لا کذب، انا ابن عبدالمطلب)

3- (کذلک زین لکثیر من المشرکین قبل اولادهم شرکائهم - سوره نعام آیه 137چ)

4- (نگاه کنید به پاورقى فاضل محترم آقاى على اکبر غفارى بر، ج 3 کتاب «من لا یحضره الفقیه‏» شیخ صدوق چاپ مکتبه صدوق ص 89)

5- (نویسنده این سطور چند سال پیش، روزى ضمن گفتگو با دوست فاضل آقاى على اکبر غفارى، اظهار داشتم من در مطالعات خود در تاریخ اسلام و رجال و تراجم و حدیث و تفسیر و غیره به بسیارى از اشتباهات قدما پى برده‏ام که در مجلدات «مفاخر اسلام‏» و «تاریخ اسلام‏» و سایر آثارم برخى از آنها را یادآور شده‏ام.

ایشان هم گفتند من نیز در بسیارى از موارد که کتب حدیث از قبیل کافى، معانى الاخبار، من لا یحضر و غیره را تحقیق و بررسى مى‏نمودم، به مطالبى برخورد کرده‏ام که هیچکس متعرض آن نشده است. از جمله موضوع نذر کذائى عبدالمطلب است که در پاورق حدیثى که شیخ صدوق در «باب قرعه‏» کتاب «من لا یحضره الفقیه‏» نقل کرده، ساختگى بودن آنرا شرح داده‏ام.

چند سال بعد که خواستم «تاریخ اسلام‏» را منتشر سازم، با مرجعه به توضیحات ایشان که در گوشه‏اى از پاورقى من لایحضر بود، و کسى توجه نداشت، و در جائى دیگر بازگو نکرده بودند، براى اداى حق ایشان (برخلاف عادت ناپسند بعضى از افراد بى‏مروت) طى 8 مطلب که مسطور گشت ترجمه نمودم، و براینخستین بار به عنوان داستان ساختگى نذر عبدالمطلب وارد بحث «تارخ اسلام‏» کردم، و توضیح هود را بر آن افزودم.

پس از انتشار این کتاب، در گوشه و کنار، بعضى آنرا بدون ذکر ماخذ گرفته و با شاخ و برگ طى سخنزانیها و نوشته‏ها بعنوان اظهارنظر شخصى مطرح ساختند که آرى عبدالمطلب چنین نذرى نکرده، ولى بدون تحقیق پیرامون آن، و بعضى دیگر آنراتخطئه کرده و نتیجه گرفته‏اند که خیر عبدالمطلب چنین نذرى کرده و قبلا موحد نبوده بدلیل اینکه نام پسرش عبدالعزى بوده و بعدها با ایمان و خدا پرست‏شده است، و به دلیل چند روایت و اشعار که در کتابها آمده است.

در صورتى که عبدالعزى به نقل حدیثى نام ابولهب بوده و معلوم نیست توسط قبدالمطلب نامگذارى گردیده و چه بسا که ازخود ابولهب ناشى شده باشد، بعلاوه این قبیل اسامى در زمان جاهلیت‏سابقه داشته و به منظور مماشات با قوم بوده، مانند اسامى خلفا که بعضى ار ائمه روز اولاد خود مى‏نهادند!

همانطور که در متن آمده به انظمام شواهد دیگر، به عقیده جامعه شیعه امامیه، عبدالمطلب از اول خداپرست و موحد ناب بوده است.

در «زیارت وارث‏» خطاب به حضرت امام حسین سیدالشهداء علیه السلام مى‏خوانیم که: «اشهد انک کنت نورا فى الاصلاب الشامخه و الارحام المطهره لم تنجسک الجاهلیة بانجاسها» که مى‏رساند در اعتقاد شیعه پدران و مادران پیغمبر و على علیهما السلام هیچگونه آلودگى به شرک و اوهام و خرافات و پلیدیهاى زمان جاهلیت را نداشته‏اند، و نور حقیقت آنها در صلبهاى شامخ پدران و رحمهاى پاک ماردان موحد و خداپرست قرار داشته است.

و از پیغمبر صلى الله علیه و آله هم روایت‏شده است که فرمود: «فلم ازل خیارا بعد خیار» یعنى: من درتمام نسلها موحد و پاکسرشت‏بوده‏ام.

جا دارد که فضلاى محقق راجع به احادیث نذر عبدالمطلب از نظر متن و سند در متون سنى و شیعه تحقیق و بررسى نموده و آنرا به صورت کتابى در آورند.

آنچه نویسنده تحقیق نموده داستان همانطور که آقاى غفارى اشاره کرده است، بى‏اصل و ساختگى و دون شان شخصیتى همچون عبدالمطلب سید بطحاء است.)

تاریخ اسلام صفحه 54

على دوانى

منبع.http://www.hawzah.net




کلمات کلیدی :

<   <<   61   62   63   64   65   >>   >