خلاصه قسمت یازدهم سریال افسانه جومونگ
خلاصه قسمت یازدهم سریال افسانه جومونگ
http://daneshname3.ParsiBlog.com/
سریال افسانه ی جومونگ
خلاصه قسمت11/ یازده افسانه جومونگ
هموسو
که تصمیم به آموزش جومونگ گرفته ، براش یک کمان میسازه و میگه که باید خوب
تمرین کنی و هر وقت تونستی کمان رو تا آخر بکشی ، بهت تیر اندازی رو هم
یاد میدم . جومونگ در همین حین به صورت آزمایشی کمان رو میکشه و به راحتی
تا آخر کمان کش میاد و تیر رو پرتاپ میکنه ، هموسو شگفت زده و متحیر میمونه
که تصمیم به آموزش جومونگ گرفته ، براش یک کمان میسازه و میگه که باید خوب
تمرین کنی و هر وقت تونستی کمان رو تا آخر بکشی ، بهت تیر اندازی رو هم
یاد میدم . جومونگ در همین حین به صورت آزمایشی کمان رو میکشه و به راحتی
تا آخر کمان کش میاد و تیر رو پرتاپ میکنه ، هموسو شگفت زده و متحیر میمونه
پرنس یونگ پو
که در اقامتگاه توچی به سر میبرد ، بویونگ رو میبینه و میشناستش ، یکم
بهش دری وری میگه و میذاره میره ، موضوع اینجا جالب میشه ، بویونگ برای
اینکه این خبر رو به جومونگ برسونه ، به کوه میره تا جومونگ رو ببینه ، در
همین حال سوسانو به همراه دوستاش از راه دور در حال مشاهده تمرینات جومونگ بودند که بویونگ
سر میرسه و میره سمت جومونگ و خبر رو بهش میده . وقتی بویونگ میخواد از
جومونگ خداحافظی کنه ، جومونگ بویونگ رو در آغوش میگیره و بوسش میده ، اینجاست که حال سوسانو که داشت این موضوع رو میدید گرفته میشه.
بهش دری وری میگه و میذاره میره ، موضوع اینجا جالب میشه ، بویونگ برای
اینکه این خبر رو به جومونگ برسونه ، به کوه میره تا جومونگ رو ببینه ، در
همین حال سوسانو به همراه دوستاش از راه دور در حال مشاهده تمرینات جومونگ بودند که بویونگ
سر میرسه و میره سمت جومونگ و خبر رو بهش میده . وقتی بویونگ میخواد از
جومونگ خداحافظی کنه ، جومونگ بویونگ رو در آغوش میگیره و بوسش میده ، اینجاست که حال سوسانو که داشت این موضوع رو میدید گرفته میشه.
پرنس
تسو کم کم از بستر بیماری بلند میشه و میره که به کارهاش برسه ، در همین
حین یانگ پو رو میبینه و یانگ پو در مورد توچی باهاش صحبت میکنه و میگه که
باید تجارت رو از یون تابال بگیریم و به توچی بدیم ، تسو هم که طرفدار
سوسانو و یون تا بال بود ، خیلی عصبانی میشه و به یونگ پو می توپه. از اون
طرف ماری و دو برادر دیگه پیش جومونگ میان و میگن که ما ها رو پیش سوسانو
ببر تا براشون کار کنیم ، این طوری از دست توچی هم در امان خواهیم بود و
جومونگ هم قبول میکنه. سوسانو که سخت حالش گرفته ، داشت به درآغوش گرفتن
جومونگ و بویونگ فکر میکرد که بهش خبر میرسه که جومونگ اومده به دیدنش ،
سوسانو خوشحال به سمت جومونگ میره و جومونگ هم میگه ازت خواهش میکنم که این سه مرد رو در کاروان تجاری خودت راه بده ،
سوسانو میگه که این افراد من رو دزدیدند ، نمیتونم فبولشون کنم ، من فقط
شمارو قبول میکنم
تسو کم کم از بستر بیماری بلند میشه و میره که به کارهاش برسه ، در همین
حین یانگ پو رو میبینه و یانگ پو در مورد توچی باهاش صحبت میکنه و میگه که
باید تجارت رو از یون تابال بگیریم و به توچی بدیم ، تسو هم که طرفدار
سوسانو و یون تا بال بود ، خیلی عصبانی میشه و به یونگ پو می توپه. از اون
طرف ماری و دو برادر دیگه پیش جومونگ میان و میگن که ما ها رو پیش سوسانو
ببر تا براشون کار کنیم ، این طوری از دست توچی هم در امان خواهیم بود و
جومونگ هم قبول میکنه. سوسانو که سخت حالش گرفته ، داشت به درآغوش گرفتن
جومونگ و بویونگ فکر میکرد که بهش خبر میرسه که جومونگ اومده به دیدنش ،
سوسانو خوشحال به سمت جومونگ میره و جومونگ هم میگه ازت خواهش میکنم که این سه مرد رو در کاروان تجاری خودت راه بده ،
سوسانو میگه که این افراد من رو دزدیدند ، نمیتونم فبولشون کنم ، من فقط
شمارو قبول میکنم
در
این میان جناب آقای تسو وارد منزل یون تا بال میشه و میبینه که جومونگ و
سوسانو در حال صحبت هستند . جومونگ خیلی شکه میشه ، اما حرفی نمیزنه و
سوسانو به تسو میگه که جومونگ ناجی من هستش و خلاصه سه نفری میرند داخل
اتاق و با هم صحبت میکنند.جومونگ از سوسانو میخواد که اونو تسو رو تنهاشون
بذاره . وقتی سوسانو میره ، جومونگ به پای تسو می افته و میگه که من
میخوام زندگی بکنم و با من کاری نداشته باش ، من دیگه برای تو تهدیدی
محسوب نمیشم ، تسو هم در نهایت قبول میکنه که کاری باهاش نداشته باشه
این میان جناب آقای تسو وارد منزل یون تا بال میشه و میبینه که جومونگ و
سوسانو در حال صحبت هستند . جومونگ خیلی شکه میشه ، اما حرفی نمیزنه و
سوسانو به تسو میگه که جومونگ ناجی من هستش و خلاصه سه نفری میرند داخل
اتاق و با هم صحبت میکنند.جومونگ از سوسانو میخواد که اونو تسو رو تنهاشون
بذاره . وقتی سوسانو میره ، جومونگ به پای تسو می افته و میگه که من
میخوام زندگی بکنم و با من کاری نداشته باش ، من دیگه برای تو تهدیدی
محسوب نمیشم ، تسو هم در نهایت قبول میکنه که کاری باهاش نداشته باشه
سوسانو
هم قبول میکنه که به اون سه نفر کار بده . ماری و دوستاش از اینکه باید در
بار بری کار کنند ، عصبانی میشن و میرند سمت جایی که محافظین یون تابال
آموزش میبینند و از مسئولش میخوان که اونا رو جزء گارد خانواده یون تابال
کنه ، خلاصه بعد از یکم زور بازو نشون دادن و مبارزه ، اوته قبول میکنه که
اونارو بپذیره .
هم قبول میکنه که به اون سه نفر کار بده . ماری و دوستاش از اینکه باید در
بار بری کار کنند ، عصبانی میشن و میرند سمت جایی که محافظین یون تابال
آموزش میبینند و از مسئولش میخوان که اونا رو جزء گارد خانواده یون تابال
کنه ، خلاصه بعد از یکم زور بازو نشون دادن و مبارزه ، اوته قبول میکنه که
اونارو بپذیره .
گیوم
وا ژنرال بویو رو صدا میزنه و جریان زنده بودن هموسو رو بهش میگه و ازش
میخواد که پیداش کنه ، وزیر اعظم هم میره پیش یو می یول و بهش میگه که من
میخواستم هموسو رو بکشم ، اما نتونستم ، یو می یول عصبانی میشه و میگه که
هموسو باید به مرگ طبیعی بمیره ، تو نباید اونو بکشی.
وزیر اعظم یک
شخص رو مسئول زیر نظر داشتن یو می یول میذاره ، یو می یول سعی میکنه که
جای هموسو رو پیدا کنه ، برای همین از یه دختر ستاره نشان استفاده
میکنه.دختر مکان هموسو رو پیدا میکنه و به یو می یول میگه .
وا ژنرال بویو رو صدا میزنه و جریان زنده بودن هموسو رو بهش میگه و ازش
میخواد که پیداش کنه ، وزیر اعظم هم میره پیش یو می یول و بهش میگه که من
میخواستم هموسو رو بکشم ، اما نتونستم ، یو می یول عصبانی میشه و میگه که
هموسو باید به مرگ طبیعی بمیره ، تو نباید اونو بکشی.
وزیر اعظم یک
شخص رو مسئول زیر نظر داشتن یو می یول میذاره ، یو می یول سعی میکنه که
جای هموسو رو پیدا کنه ، برای همین از یه دختر ستاره نشان استفاده
میکنه.دختر مکان هموسو رو پیدا میکنه و به یو می یول میگه .
یو می یول به سمت کوه میره و هموسو رو میبینه ، اون جاسوسی هم که از طرف وزیر اعظم
یو می یول رو زیر نظر داشت ، یو می یول و هموسو رو میبینه . خلاصه ، یو می
یول میاد پیش هموسو و بهش میگه که من به خاطر آینده بویو تورو زندانی کردم
و گیوم وا از این موضوع با خبر نیست . یو می یول از هموسو میخواد که بویو
رو ترک کنه و بره ، اما هموسو میگه که من باید قبلش گیوم وا رو ببینم و
اون باید خودش به من بگه که من باید از بویو برم . یو می یول میگه این
کارت باعث میشه که تمامی نقشه های بانو یوها که در حال حاظر زن دوم گیوم
وا هستش به هم بریزه ، اینجاست که هموسو میفهمه که جومونگ پسر خودشه و
خیلی تعجب میکنه . هموسو از یو می یول میخواد که حداقل یوها رو به دیدن
اون بیاره و یو می یول قبول میکنه
یول میاد پیش هموسو و بهش میگه که من به خاطر آینده بویو تورو زندانی کردم
و گیوم وا از این موضوع با خبر نیست . یو می یول از هموسو میخواد که بویو
رو ترک کنه و بره ، اما هموسو میگه که من باید قبلش گیوم وا رو ببینم و
اون باید خودش به من بگه که من باید از بویو برم . یو می یول میگه این
کارت باعث میشه که تمامی نقشه های بانو یوها که در حال حاظر زن دوم گیوم
وا هستش به هم بریزه ، اینجاست که هموسو میفهمه که جومونگ پسر خودشه و
خیلی تعجب میکنه . هموسو از یو می یول میخواد که حداقل یوها رو به دیدن
اون بیاره و یو می یول قبول میکنه
جاسوس
وزیر اعظم میاد پیشش و موضوع رو بهش میگه ، وزیر اعظم هم پا میشه و میاد
پیش پرنس تسو و موضوع زنده بودن هموسو رو بهش میگه و تسو خیلی تعجب میکنه
. تسو هم میاد پیش ملکه و جریان هموسو رو ازش میپرسه و ملکه هم میگه که
پدرت به بانو یوها علاقه داشت و هموسو هم عاشق یوها بود و من حدس میزنم که جومونگ پسر هموسو باشه ، اما تو به کسی چیزی نگو
وزیر اعظم میاد پیشش و موضوع رو بهش میگه ، وزیر اعظم هم پا میشه و میاد
پیش پرنس تسو و موضوع زنده بودن هموسو رو بهش میگه و تسو خیلی تعجب میکنه
. تسو هم میاد پیش ملکه و جریان هموسو رو ازش میپرسه و ملکه هم میگه که
پدرت به بانو یوها علاقه داشت و هموسو هم عاشق یوها بود و من حدس میزنم که جومونگ پسر هموسو باشه ، اما تو به کسی چیزی نگو
پرنس یانگ پو به اسلحه خانه میره و تمامی شمشیر های سلطنتی رو برای توچی میبره ، مو پال مو
سعی میکنه که جلوشو بگیره ، اما یانگ پو تهدیدش میکنه که اگه چیزی بگه
میکشتش.این خبر به یون تا بال میرسه و اطرافیان تصمیم میگیرند که این
موضوع رو به تسو بگند ، اما در نهایت یون تا بال مخالفت میکنه و نمیذاره
بهش بگن.پرنس تسو ، برادرش رو صدا میزنه و میگه که بدون اینکه پدر بفهمه
یه ارتش 200 نفره آماده کن
میکشتش.این خبر به یون تا بال میرسه و اطرافیان تصمیم میگیرند که این
موضوع رو به تسو بگند ، اما در نهایت یون تا بال مخالفت میکنه و نمیذاره
بهش بگن.پرنس تسو ، برادرش رو صدا میزنه و میگه که بدون اینکه پدر بفهمه
یه ارتش 200 نفره آماده کن
یو می یول هم میاد بانو یوها رو میبینه و اونو به کوه میبره تا هموسو ، بانو یوها رو ببینه . لحظه دیدار بعد از 20 سال فرا میرسه ....
کلمات کلیدی : جومونگ، خلاصه قسمت های جومونگ، جومونگ دانلود، سریال افسانه جومونگ، جومونگ سانسور، بیوگرافی بازیگران سریال افسانه جومونگ، عکس بازیگران جومونگ