چه کشکی چه روزی
خوب بریم سراغ امروز بینیم چه خبر بود
خوب صبح ساعت 5.45 دقیقه پشدم و سیم سانیه تمام محتویات امتحان آمارمون که آخرین امتحان بود رو خوندمو و پاشدم رفتم پای امتحان بعد کلی بالا پائین کردن ورقه و پر کردن یه جدول 20*30 رو که 3 نمره داشت و البته به اندازه 5 تای کل سوالای دیگه وقت گرفت
بعد اینکه حسابی آسفالت شدم برگرو تحویل دادم اومدم بیرون
خلاصه بابام دم در مدرسه وایساده بود چون می خواستیم بریم سلمونی خلاصه سروار شدمو و پاشودیم رفتیم
اینم بگم که ما حسابی عجله داشتیم چون تازگی ها یه یخچال خریدیم و یخچالم مونتاج ایرانه ماشالاه هر 2 روز یه بار سه تا اکیپ تعمیرکار خونه ماست
خلاصه کسی هم خودنه نبود بابامم عجله داشت سریعتر برسه خونه
تا رسیدیم سلمونی دیدیم یا پیغمبر صف داری به به اندازه 5 تا صف پمپ بنزین
خلاصه چون بابام تو سلمونیه آشنا داشت سریع رفتیم سرمونو زدیم که البته این سریع تقریبا 1.5 طول کشید
بعد از این مصاحب سریع از سلمونی زدیم بیرون و خلاصه بابام هر هر چی میتونست سریع می رفت تا اینکه رسیدیم 3 خیابون بالاتر از خونمون که این مامورای بی شعور طرح مزخرف آلودگی هوا وایساده بودن و از اونجایی که نمره بابام زوج بود و امروز فرد طرف ایست داد بابامم وایساد بگه بابا ما خونمون همین جاست که یه دفعه یه پراید با سرعت n کیلو متر در میلی ثانیه پق اومد از پشت زد پشت ماشین ما که البته چون ماشین ما آردی بود و جوندار فقط سپرش جمع شد اما ماشین اون راننده که از قضا خانومم بود
کلان موتور و کاپوت و امثالهم جمع شد
خلاصه خانومه اومد چند تا فوش آبدار داد و البته گفت شما مقصرید افسره هم خیلی قشنگ ضیعش کرد و گفت خانوم من ایست دادم باید وایسه شما سرعت داشتید پس ...
خلاصه زنه ضایع شد و دیگه ساکت شد و چون از پشت زد دیگه بدون نیاز از کرورکی و ... رفتیم خونه و البته ای وای که دیر رسیدیم و یخچالمون تا اطلاع ثانوی خراب خواهد بود
کلمات کلیدی :