خونه ی خاله
سلام
میبینم که دو همکار دیگر من در نبودم وبلاگ و با اراجیفاشون پر کردن
خوب منم بگم که این دو روز که نبودم کدوم گوری بودم و چه غلطی میکردم
من رفته بودم خونه ی یکی از خاله هام، کلا" چون ادم خیای باحالیم پسرخاله هام اصرار زیادی دارن که خونشون بمونم ازاونا اصرا و از من انکار
خوب بلاخره موندم
بعد از شام و از این قضیا رفتیم سراغ PS و شروعغ به بازی medal of honor کردیم
خداییش عجب بازیی این بازی ادم ازش سیر نمیشه البته کاملا" بهش مسلط نیستم ولی کلا" خیلی حال میده کلی زدیم همدیگرو کشتیم ، بعدشم یه کم pes2009 زدیم تا ساعت شد 11 که رفتیم و چهره ی عادل جان و زیارت کنیم تا یک ،اون و دیدیم و بعد عین یه مرده خوابیدیم
صبحم تا 11 صبح خوابیدیم
بعد از صبحونه خواستیم بریم بازم سراغ PS که ضدحال زده شد و برق رفت (اخه تو زمستونم)
تا ساعت 2 برق رفت من دیدم دیگه حال نمیده برم سراغ فروم و ازاین بازیا که اومدم خونه
کلمات کلیدی :