فریدون مشیری!! - دانشنامه دوستداران حقیقت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

فریدون مشیری!!

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/11/5 7:15 عصر

. دیدار

 

 

عمری گذشت و عشق تو از یاد من نرفت

دل ، همزبانی از غم تو خوب تر نداشت

این درد جانگداز زمن روی برنتافت

وین رنج دلنواز زمن دست برنداشت

 

 

تنها و نامراد در این سال های سخت

من بودم و نوای دل بینوای من

دردا که بعد از آن همه امید و اشتیاق

دیر آشنا دل تو ، نشد آشنای من

 

 

از یاد تو کجا بگریزم که بی گمان

تا وقت مرگ دست ندارد ز دامنم

با چشم دل به چهره خود می کنم نگاه

کاین صورت مجسم رنج است یا منم ؟

 

 

امروز این تویی که به یاد گذشته ها

در چشم رنجدیده من می کنی نگاه

چشم گناهکار تو گوید که ” آن زمان

نشناختم صفای تورا “ – آه ازین گناه !

 

 

امروز این منم که پریشان و دردمند

می سوزم و ز عهد کهن یاد می کنم

فرسوده شانه های پر از داغ و درد را

نالان ز بار عشق تو آزاد می کنم .

 

 

گاهی بخوان ز دفتر شعرم ترانه ای

بنگر که غم به وادی مرگم کشانده است .

تنها مرا به ” تشنه طوفان “ من مبین

ای بس حدیث تلخ که ناگفته مانده است .

 

 

گفتم : ز سرنوشت بیندیش و آسمان

گفتی : ” غمین مباش که آن کور و این کر است “ !

دیدی که آسمان کر و سرنوشت کور

صدها هزار مرتبه از ما قوی تر است ؟




کلمات کلیدی :