عشق به خدا - دانشنامه دوستداران حقیقت

عشق به خدا

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/11/24 4:37 عصر

منابع مقاله:

،
؛

اسماعیل جمشیدى, شماره اشتراک2438, از هشترود:

سؤال: چگونه مى توان عاشق خداوند شد؟ آیا با نماز خواندن مى توان عاشق خدا شد؟

پیش از آن که چگونگى عاشق خدا شدن را بیاموزید, لازم است پاسخ چند پرسش را بدانید.

عشق چیست؟ عاشق کیست؟

در بدو آفـرینش و تخمیـر آب و گل

با آب و تاب عشق سرشتند خاک ما8

عشق, میلى است درونى که ریشه در فطرت دارد. خمیرمایه آفرینش انسان بلکه هر موجودى حتى جمادات که به ظاهر حیاتى براى آنان متصور نیست, با عشق سرشته شده است. عشق جذبه اى است از نوع محبت که انسان را از حال عادى خارج مى کند, اما هر محبتى ملازم با عشق نیست.

عشق از (عَشقه) اخذ شده که در فارسى به آن پیچک مى گویند. این گیاه به هر چیزى برسد دور آن مى پیچد و رفته رفته آن را در احاطه خود درمى آورد.

نشانه عشق و عاشقى از دیدگاه جالینوس

جالینوس, حکیم یونانى, مى گوید: در مغز انسان سه جایگاه ویژه قرار دارد: یکى مخزن خیالات و تخیّل است, دومى جایگاه فکر, و سومى حافظه و ظرف یادآورى است. سپس مى گوید: عاشق به کسى گویند که لحظه اى خیال و فکر و ذکرش از معشوق جدا نباشد.

عشق و هجران معشوق, آنچنان جان عاشق را مسخر نماید که آب و خواب و غذا را از او بگیرد و او به چیزى جز معشوق نیندیشد و کسى جز او را نبیند. هر کسى چنین نیست, عاشق نیست.9

حافظ مى گوید:

نشوى واقف یک نقطه ز اسرار وجود

تا نـه سرگشته شـوى دایـره امکـان را

آتش عشق را چه مى افروزد؟

عشق یک میل درونى است که براى ظهور و فعلیت یافتن, مانند همه امیال درونى نیازمند فضایى مناسب است تا پرورش یابد و شکوفه و گل دهد.

اگرچه عشق ریشه در آفرینش انسان دارد, لیکن تجلى و ظهور آن وابسته به میزان شناختى است که عاشق از کمال معشوق دارد. پس شدت عشق, و زیاد و کم شدن شعله آتش درون سوز عشاق به دو عامل بستگى دارد:

1. میزان کمال که در معشوق نهفته است و جلوه هایى که از آن بروز مى کند;

2. ظرفیت فکرى عاشق و میزان شناختى که از معشوق و تجلیّات او دارد.

بنابراین نخستین گام در شعله ور شدن آتش عشق, داشتن شناخت درست از کمال و جلوه هاى معشوق است. تحصیل شناخت خدا, براى اکثر افراد بدون خودشناسى و شناخت تجلیات خدا میسر نیست.10 از این رو خودآگاهى و خودشناسى, برترین شناخت ها دانسته شده است.

على(ع) مى فرماید: (أَفَضَلُ الْمَعْرِفَة, مَعْرِفَةُ الأَنسَانِ نَفْسُه;11 برترین آگاهى و معرفت آن است که انسان نفس خود را بشناسد). علامت این که انسان, خودآگاه گشته و خود را شناخته, خداشناسى او است که پیامبر(ص) فرمود: (أَعْرَفُکُمْ بِنَفْسِهِ, أَعْرَفُکُمْ بِرَبِّهِ;12 داناترین شما در خودشناسى, خداشناس ترین شما است.)

تو که از نفس خود زبون باشى

عارف کردگار چون باشى؟!

اى شده در نهاد خود عاجز

کى شناسى خداى را؟ هرگز!

تجلى عشق

عاشقى را قابلیت لازم است

طالب حق را حقیقت لازم است

عشق از معشوق اول سرزند

تا به عاشق جلوه دیگر دهد

تا به حدى که بَرَد هستى از او

سرزند صد شورش و مستى از او درست است که اولین گام در روشن شدن آتش عشق, شناخت خویشتن و توجه به کمال معشوق است, لیکن با شوق یک طرفه, عشق حقیقى یعنى معاشقه محقق نمى گردد. عشق و معاشقه حقیقى آن گاه آغاز مى شود که معشوق با نگاه محبت آمیزش, رضایت و خشنودى خویش را از عاشق و گفتار و رفتار او ابراز دارد; به بیان دیگر, عاشقى نیازمند قابلیت و شایستگى ویژه اى است که معشوق وقتى آن را در اخلاق و رفتار و گفتار عاشق ملاحظه کرد,نگاه مهرآمیزش را نثار او مى کند.

بنابراین, گام دوم براى تحقق عشق, سیر و حرکت عملى به سوى خدا و جلب رضایت او است و رضایت و خشنودى حق تعالى بدون نماز و طاعت و عبادت او و ترک معصیت و توبه از همه گناهان و تهذیب و تخلیه نفس از صفات رذیله و ناپسند محقق نمى گردد. قرآن مى گوید: (خدا آنان را که پیوسته به درگاهش توبه و انابه کنند, دوست مى دارد (چنانکه) پاکان دور از هر آلایش و ناآلوده به گناه را دوست مى دارد.)

اولین گام عملى (بعد از معرفت) براى عاشق خدا شدن, توبه است; یعنى رها شدن از اسارت هواى نفس و خارج گشتن از خودپرستى و بت پرستى کهن و مدرن و سکنى گزیدن در مسیر راه معشوق. راه و رمز عاشق, عبودیت و بندگى و تسلیم و خضوع است. از این رو در تشهد نماز ابتدا شهادت به بندگى و عبودیت پیامبر مى دهیم, سپس ایمان خویش را به رسالتش ابراز مى داریم و مى گوییم: (واَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُه وَرَسُولُه). آیا سخنان شیطان را در قرآن نخوانده اى که گفت: خدایا به عزتت سوگند که همه انسان ها را گمراه خواهم کرد, مگر بندگانت را که از جمله آنان مخلصان هستند.

عبد خدا که شیطان توانایى فریب او را ندارد کسى است که از شیطان فرمان نمى برد, عاشقى است که طمع هر دو عالم را یک باره از دل بیرون کرده تا غیر او را نبیند و محبت هیچ چیزى حتى بهشت در دل او نباشد. امام سجاد(ع) مى فرماید: (أَلُْعبودِیّةُ جَوْهَرة ٌکُنْهَها الْرُبُوبِیَّة;13 بندگى گوهرى است که باطنش خدایى و خداوندگارى است). از این رو گفته اند که: عاشق آیینه صفات معشوق و جلوه اى از اخلاق و اوصاف اوست. حافظ عشق را بندگى معنا مى کند و مى گوید:

به ولاى تو که گر بنده خویشم خوانى

از سر خواجگى کون و مکان برخیزم

و خواجه عبدالله انصارى مى گوید:

اگر یک بار گویى بنده من

از عرش بگذرد خنده من

عشق و هجران و انتظار و وصال, واژه هایى به هم پیوسته اند. جاده انتظار عاشق خدا, شب است. زمان وصال و به سر آمدن هجران, زمان مناجات و راز و نیاز, در خلوت شب است. چه زیبا گفت آن عارف: عشق وصال دارى و شب تا صبح سر بر بستر ناز خوابت آید؟ زهى خیال باطل! نشنیده اى که به کلیم خود موسى(ع) فرمود: دروغ مى گوید کسى که گمان برد خدا را دوست دارد ولى چون تاریکى شب درآید, خواب را بر حضورم ترجیح دهد.14 فیض کاشانى مى گوید:

شب همه شب تا به صبح, هم نفس من تویى

روز چه کارى کنم, کار و دکانى مرا

ییک نفس از پیش تو گر بروم گم شوم

چون به تو آرم پناه, امن و امانى مرا

منبع.حوزه نت




کلمات کلیدی : :: عرفان نظری، عشق، اقسام عشق، عشق به کمال، عشق به خدا