حرکت یا سکون، مسأله این است! - دانشنامه دوستداران حقیقت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

حرکت یا سکون، مسأله این است!

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/11/29 8:47 عصر

مسأله
ی مرکزیت زمین و سکون یا حرکت آن، از قدیمی ترین مسائلی بوده است که
فلاسفه و منجمین در طول تاریخ راجع به آن بحث کرده اند و به نتایج مختلفی
رسیده اند. امروزه شاید به نظر برسد، حرکت زمین و عدم استقرار آن در مرکز
عالم از بدیهیات است و هر کسی با اندکی تفکر باید به آن پی ببرد. ولی
واقعیت چنین نیست. هرچند وظیفه ی مورخ علم قضاوت درباره ی متفکرین باستانی
نیست، ولی اگر نتوانستیم دربرابر این وسوسه مقاوت کنیم، می توانیم بجای
نظر به نتایج تحقیقات آنها، به روش، دلایل و  زمینه های فلسفی، مذهبی و
اجتماعی دوران آنها توجه کنیم و بر اساس آنها، یک نظر یا عقیده را مورد
ارزیابی قرار دهیم.

قضاوت درباره ی نظریات متفکرین باستانی درباره ی
مرکزیت یا حرکت زمین، نیز محتاج به آشنایی با زمینه ی فکری ایشان و آشنایی
با استدلالات و دلایلی که ایشان برای اعتقاد خود ارائه می نمودند، است.

اولین
کسانی که درباره ی این موضوع بحث نموده اند، و دلایل ایشان برای نظراتشان،
هرچند بطور خلاصه، به دست ما رسیده است، فلاسفه ی یونانی پیش از سقراط
بودند. معمولاً بیشترین اطلاع ما از افکار این فلاسفه از طریق نوشته های
ارسطو است. ارسطو در کتب خود پیش از شروع بحث، تاریخچه ای از نظریات و بحث
هایی که در آن موضوع پیش از وی در میان فلاسفه وجود داشته است را مطرح می
کند، و پس از رد نمودن تک تک آن نظریات، به طرح نظریه ی خود و استدلالات
خویش می پردازد.

 

مرکزیت زمین

بسیاری
از فلاسفه ی یونان باستان معتقد بودند که زمین در مرکز عالم جای دارد. می
توان گفت این فلاسفه اکثریت فلاسفه ی پیش از ارسطو را تشکیل می دادند.
فلاسفه ی بزرگ و معروفی مانند آناکسیمنس، آناکساگوراس، آناکسیمندروس،
دموکریتوس و افلاطون جزء این جمعیت بودند. ولی بودند افرادی که نه تنها به
مرکزیت زمین اعتقاد نداشتند، بلکه زمین را متحرک نیز می دانستند. ارسطو در
کتاب خود با عنوان «در آسمان» این فلاسفه را معرفی می کند: «فیثاغوریان»
فیثاغورس

این
افراد که به نظر می رسد پیروان فیثاغورس، فیلسوف باستانی یونان بودند،
اعتقاد داشتند که آتش در مرکز عالم قرار گرفته است و زمین فقط یکی از
ستارگان است که با حرکت مستدیر خود به دور مرکز، روز و شب را پدید می
آورد. فیثاغوریان همچنین معتقد بودند که زمین دیگری در پشت زمین ما وجود
دارد که آنرا «پاد زمین» یا «ضد زمین» می نامیدند.  پاد زمین از زمین دیده نمی شود، ولی گاهی اوقات بین زمین و ماه حائل می شود و باعث خسوف می شود.

دقیقاً
معلوم نیست که منظور فیثاغوریان از آتش مرکزی همان خورشید است یا نه، ولی
می توان در این باره حدسهایی زد. اگرچرخش زمین به دور مرکز باعث ایجاد شدن
شب و روز می شود، می توان چنین در نظر گرفت که زمین فاقد چرخش وضعی است
ولی در هر شبانروز یک دور بدور خورشید مرکزی چرخش می کند و بدین ترتیب
تمام قسمتهای زمین در طی یک شبانروز رو به خورشید قرا می گیرد. این مدل با
اینکه علت پدید آمدن شبانروز را توضیح می دهد، ولی نه تنها حرکت سالانه ی
خورشید را در میان ستارگان دایرة البروج را بی پاسخ می گذارد، بلکه طلوع و
غروب ستارگان و صور فلکی را نیز توضیح نمی دهد.

راه حل دیگر این است
که زمین را دارای هردوی حرکات وضعی و انتقالی بدانیم که شبانروز و طلوع و
غروب ستارگان به علت چرخش وضعی زمین و حرکت خورشید در دایره البروج و
تغییر منظره ی آسمان شامگاهی را به علت چرخش انتقالی خورشید در نظر
بگیریم. این مدل که به مدل امروزی منظومه ی شمسی نزدیک تر است، می تواند
تنها یک حدس باشد چرا که عبارت ارسطو بدان تصریح ندارد.

نجوم

چرخش خورشید و زمین و پاد زمین بدور آتش مرکزی



کلمات کلیدی : نجوم