تاریخ ادبیات ایران پیش از اسلام
الف. ادبیات سغدى
سغدى
زبان مردم سرزمین سغد به مرکزیت سمرقند و درّة زرافشان (در
تاجیکستان امروزى) بود. به علاوه زبان میانگانِ (یا زبان میانجى)
جادّة ابریشم در سدههاى ششم تا دهم.م/ چهارم ق و زبان ادارى،
تجارى و فرهنگى در مناطقى مانند واحههاى تورفان در ترکستان چین
بوده است. متون سغدى شناخته به سه خطّ سغدى، مانوى و سریانى نوشته شده است و آثار به دست آمده از این زبان را در دورة میانه برحسب موضوع مىتوان به دو گروه غیردینى و دینى بخش کرد. شمار آثار غیردینى که به خطّ خاصّ سغدى نوشته شده بسیار کمتر از آثار دینى به زبان سغدى و شامل سکّه، نامه، سنگ نوشته، سند و نوشتههایى بر چرم و کاغذ و پوست است.
ولى آثار دینى از نظر تنوّع و حجم، مهمترین بخش ادبیات زبانهاى
ایرانى میانة شرقى و متعلّق به دورانى مابین سدههاى هشتم تا
یازدهم.م/ دوم تا پنجم ق است و به پیروان ادیان بودایى، مسیحى و مانوى تعلّق دارد (براى آگاهى بیشتر، نک: قریب، ص نوزده. بیست و چهار).
آثار بودایى
که
نوعى ادبیات ترجمهاى و مشحون از اصطلاحات فلسفى و احکام آیین
بوداست، شاید پر حجمترین آثار ادبى زبان سغدى باشد. متنهاى سغدى
بودایى که به خطّ سغدى نوشته شده است، بیشتر ترجمههاى متنهایى
چینى است که اکثر آنها خود از اصل سنسکریت به زبان چینى ترجمه
شده است و محتواى آنها از مکتب مَهایانه بودایى نشأت گرفته است. دو کتاب وِسَنْتَره جاتَکَه و سوتره چم و پادافره کردارها از مهمترین آنهاست.
رسالههاى دیگرى در مجموعههاى آثار سغدى بودایى به چاپ رسیده
است که متنهاى سغدى، محفوظ در کتابخانه ملّى پاریس، و متنهاى
سغدى کتابخانة بریتانیا از آن میان شایان ذکرند.
آثار مسیحى
نوعى
ادبیات ترجمهاى شامل ترجمة بخشهایى از کتاب مقدّس ، زندگى و
اعمال قدّیسان، چندین موعظه و تفسیر، اعمال شهداى مسیحى، آراء
بزرگان کلیسا و کلمات قصار و عبارات پندآموز است که به خطّ سریانى
سترنجیلى و نیز به خطّ سغدى نوشته شده است. این آثار بیشتر از
زبان سریانى، زبان دینى مسیحیان نسطورى آسیاى مرکزى، ترجمه شده
است (سیمز ویلیامز، «ادبیات مسیحى به زبانهاى ایرانى میانه»، ج. V
، ص 539-534 ).
آثار مانوى
این متنها،
که به خطّ مانوى نوشته شده، دربر گیرندة ترجمة سغدى سرودها و
متنهاى مربوط به کتابهاى دینى مانوى از اصل فارسى میانه و پارتى
و آثارى است که اصلاً به زبان سغدى نوشته شده است. تاریخچة
آیین مانوى، جدولهاى تقویمى، توبهنامهها، داستان و تمثیلها (براى
ترجمة فارسى، نک: زرشناس، جستارهایى در زبانهاى ایرانى میانة
شرقى ) از اهمّ این آثار است.
نوشته هاى غیردینى سغدى
نماینده بخشى از فرهنگ جوامع سغدى زبان است که روزگارى دراز (در
حدود پنج تا شش سده) رکن اصلى جامعه و فرهنگ آسیاى مرکزى
بودهاند. متنهاى سغدى بودایى به استثناى متن وِسَنْتَره جاتَکَه
، که داراى سبک ادبى پیشرفتهترى نسبت به دیگر متنهاست، فاقد
ارزش ادبى خاصّ، حتّى از جهت زبانشناختى، و غالباً بازتاب ادبیات
جوامعبودایىمذهبوچینىزبانِهمعصرِخویشاند.ادبیاتسغدى مسیحى نیز
گونهاى ادبیات ترجمهاى و فاقد ارزش ادبى است.
ادبیات
مانوى، برخلاف متنهاى بودایى و مسیحى، از تخیلى رنگین، درخشان و
زنده و تشبیهات و استعاراتى زیبا سرشار است که ملهم از شخص مانى
بوده و براى درک بیشتر فلسفة مانوى ارزشمند و گرانبهایند و به همان
اندازه نیز از ارزش زبانشناختى برخوردارند. مانویان هم
مهارت نویسندگى داشتند و هم مترجمان بسیار زبردستى بودهاند و زبان
متنهاى سغدى مانوى روان، زیبا و کاملاً متمایز از ترجمههاى گنگ،
پیچیده و ناقص مترجمان مسیحى و بودایى سغدى زبان است.
ب. ادبیات خوارزمى
خوارزمى
زبانِ قدیم خوارزم (بخشى از ازبکستان و جمهورى ترکمنستان امروزى)
بوده که تا اواخر سده چهاردهم.م (8 ق) زبانى زنده بوده است.
آثار بازماندة آن شامل آثار و مدارک خوارزمى میانه (خوارزمى قدیم)
متعلّق به سدههاى سوم یا دوم ق.م تا سدة نخست ق (700 م) و به
خطّ قدیم خوارزمى، مقتبس از خطّ آرامى، یعنى خطّ آرامى.ـ خوارزمى
است. سکّهها و کتیبههایى بر چوب، چرم، ظروف نقره و دیوار
استودانها اهمّ این آثار را پدید مىآورد .
آثار و مدارک خوارزمى متأخّر متعلّق به دوران اسلامى و به خطّى مقتبس از الفباى عربى- فارسى، که
معمولاً عربى.ـ خوارزمى نامیده مىشود، و مشتمل است بر جملههایى
به خوارزمى که در برخى از دستنویسهاى دو کتاب فقهى عربى، به
نامهاى یتیمةالدّهر فى فتاوى اهلالدّهر و قُنْیةالمُنیه (سدة
هفتم ق) آمده است، و رسالة کوچکى با عنوان رسالة الالفاظ
الخوارزمیة الّتى فى قنیة المبسوط (سدة هشتم ق.م) مشتمل بر شرح
لغات خوارزمى قنیةالمنیه ، و همچنین معادل کلمات و جملات فارسى
به زبان خوارزمى، در نسخهاى از کتاب لغت مشهور زمخشرى، با عنوان
مقدّمة الادب ، و معادل خوارزمى کلمات عربى نقل شده در دو نسخة
دیگر این کتاب .
جملههاى خوارزمى مقدّمة الادب نسبتاً ساده و روان و وفادار به متن اصلى عربى است، ولى با عبارتهایى تکرارى، یکنواخت و ساختارى واحد و کسل کننده؛ با این همه، اطّلاعات کمنظیرى دربارة زبان خوارزمى و
گنجینة واژگان این زبان در دسترس خواننده مىگذارد. در مجموع، آثار
برجاى مانده از این زبان را به دشوارى مىتوان ادبیات نامید.
ج. ادبیات سکایى
آثار
برجاى مانده از زبان سکاها در دورة میانه، که از سین کیانگ
(ترکستان چین) در آغاز سدة بیستم.م به دست آمده است، شواهدى از
دو گویش متفاوت این زبان را ارائه مىکند: گویش شمال غربى (معروف به تُمْشُقى ، که گویش کهنترى است) و گویش شرقى (معروف
به خُتَنى ). تقریباً تمامى این آثار متعلّق به بوداییان است و از
سنسکریت ترجمه شده و گونهاى ادبیات ترجمهاى دینى است. گرچه
آثار غیردینى آن نیز رنگ بودایى دارد. گویش ختنى تا سدة پنجم.ق در
پادشاهى ختن کاربرد داشته است. مفصّلترین متن ختنى کتاب
زَمبَستَه به شعر است. به طور کلّى متنهاى ختنى مشتمل است بر
تمثیلها، روایات، توبه نامهها، رسالات طبّى، واژه نامههاى چینى.ـ
ختنى، واژهنامههاى ترکى.ـ ختنى، یک متن کوچک جغرافیایى و
داستان هندى رامه و همسرش سیتا که منظومهاى حماسى با تفسیرى
بودایى به این زبان است. نسخههاى موجود ختنى در زمانى میان
سدههاى هفتم تا دهم.م به خطّ براهمى، مقتبس از خطّ سنسکریت،
نوشته شده است .
آثار ترجمهاى بدنة اصلى ادبیات سکایى را پدید مىآورد. امّا دخل و تصرّف مترجم ختنى زبان، مثلاً، داستانى مانند رامه و سیتا
را به شعر حماسى اصیلى در زبان ختنى مبدل مىسازد و اشعار غنایى
زیبایى پدید مىآورد که بازتاب سنّتى دیرپا و ریشهدار در شعر و
اندیشة دینى سکاهاست. استفاده از واژگانى غنى براى ترجمة
گونههاى مختلف ادبى نظیر شعر، افسانه و حماسه و حتّى فلسفه،
شاهدى دیگر بر این مدّعاست.
در مجموع نوشتههاى موجود زبان
ختنى حکایت از وسعت کوششهاى ادبى و گستردگى دامنة ادبیاتى دارد
که تنها بخش کوچکى از آن به دست ما رسیده است. این نوشتهها از
نظر زبانشناختى نیز حایز اهمّیت بسیار است، زیرا به شناخت ما
دربارة زبانهاى شرقى ایران مىافزاید.
د. ادبیات بلخى
بلخى
زبان مردم سرزمین بلخ باستانى (شمال افغانستان کنونى) یگانه
زبان ایرانى میانه است که نظام نوشتارى آن بر الفباى یونانى بنا
نهاده شده است. آثار بازمانده از این زبان که به اواسط سدة دوم
تا اواسط سدة نهم م تعلّق دارد، اینهاست: سکّههاى شاهان کوشانى،
به خطّ تحریرى یونانى.ـ بلخى، چهل مُهر به همان خط، کتیبة
نوکونزوک ، در مدخلِ دژـ معبد بَغْلان در سرخ کُتَل (گرشویچ،
«ادبیات بلخى»، ص 1250 )، و سنگ نوشتة رَبَتک ، متعلّق به کنیشکة
بزرگ مکشوف در استان بغلان افغانستان (سیمز ویلیامز، «یادداشتهاى
دیگرى دربارة کتیبة بلخى ربتک»، ص 97-79 )، از مهمترین آثار زبان
بلخىاند . اندک شمار بودن متنها، ناقص یا ناخوانا بودنِ آثار موجودِ
زبانِ بلخى و نیز دشوارى قرائت و ترجمة آنها، ادبیات زبان بلخى را
به صورت حوزهاى گسترده براى پژوهش درآورده است که تنها حایز
اهمّیت زبانشناختى است.
3. ادبیات مانوى
آثار
مانوى قدیمترین آثار ادبى مدوّن به زبانهاى ایرانى (فارسى
میانه، پارتى، سغدى و بلخى)، صرفنظر از آثار کتیبهاىاند. این آثار
که به خطّ مانوى (مقتبس از خطّ تَدمُرى) نوشته شده و متعلّق به
دورانى میان سدههاى سوم و نهم است، به صورت قطعههاى پراکنده و
آسیب دیده در اوایل سدة بیستم.م از ویرانههاى صومعههاى مانوى
در تورفان، واقع در ترکستان چین، به دست آمده است. محتواى آثار
مانوى اساساً دینى و متشکل از عناصر سامى، و سامى.ـ یونانى است
(زرشناس، «مانویت، آموزة دو بُن»، ص 217ـ236). ادبیات مانوى مشتمل
است بر:
الف. هفت کتاب مانى
به
گویش آرامى بینالنّهرین جنوبى، زبان مادرى او که به دست
پیروانش به زبانهاى گوناگون ترجمه شده است، به نامهاى انجیلِ
زنده ، گنجینة زندگان (ابنندیم: سِفْرالاَحیاء ، ص 598)،
فِرَقْماطیا ، رازها (ابنندیم: سِفْرالاَسرار ، ص.598)، غولان
(ابنندیم: سفْرالجَبابِره )، نامهها ( رسائل ) و زبور . بخش بزرگى
از این آثار نابود شده و فقط از انجیل زنده ، غولان ، نامهها و
زبور مانى قطعاتى به زبانهاى فارسى میانه، پارتى و سُغدى در دست
است. مانى، افزون بر این هفت اثر، کتاب مصوّرى با عنوان ارژنگ و
کتاب دیگرى به نام شاپورگان به زبان فارسى میانه داشته است.
ب. آثار منثور پیروان مانى
که
عبارت است از کِفالایا (مجموعة روایتهاى منسوب به مانى)؛ شرح حال
مانى، داستانهاى تمثیلى (زوندرمان، متنهاى تمثیلى ، ص. 109-83 )،
نامهها، چکیدة تعلیمات مانوى، مواعظ مَنوهْمِدروشْن و تفسیرجان
(بویس، «ادبیات مانوى در ایرانى میانه»، ص. 73-72 ).
ج. اشعار مانوى
که بخش عمدهاى از ادبیات مانوى را تشکیل مىدهد و اغلب به زبانهاى فارسى میانه و پارتى است. اشعار مانوى در دست نوشتهها معمولاً به صورت نثر
نوشته مىشده، امّا پایان ابیات با نقطهاى رنگین مشخّص شده است.
متنهاى منظوم مانوى را از نظر صورت ظاهر مىتوان به سه دستة
سرودهاى بلند، مدایح دینى بلند و سرودهاى کوتاه تقسیم کرد (زرشناس،
«به یاد مانى»، ص 44ـ64). وزن اشعار مانوى را گروهى هجایى، و گروه
دیگر ضربى یا تکیهاى دانستهاند. بنابر آخرین پژوهشها، در وزن اشعار
پارتى، و به احتمال بسیار فارسى میانه، علاوه بر شمار هجاهاى
تکیهدار، ضرب وزن نیز ممکن است متفاوت باشد (لازار، «وزن شعر
پارتى»، ص. 371 و.بعد).
برخى نوشته ها و ترجمه هاى منثور مانویان به زبانهاى ایرانى، نظیر شاپورگان ، ثقیل و غیراستادانه است
و این ویژگى در برخى ترجمههاى منثور به زبان پارتى نیز دیده
مىشود. اکثر نوشتههاى مانوى اکنون ناقص و پراکنده است، امّا این
مجموعة مکتوب بى همانند، که از کهنترین تألیفهاى ایرانى به شمار
مىآید، سیر تحوّل سنّت ادبى این سرزمین را نشان مىدهد و نه تنها
براى شناخت آیین مانوى، بلکه براى بررسى زبان و ادب ایرانى نیز
سودمند است.
داستانهاى تمثیلى مانوى به سه زبان فارسى میانه، پارتى و سغدى بخش
مهمّى از ادبیات مانوى را تشکیل مىدهد. مانویان در همة نواحى از
امکانات ادبى بیگانه براى تبلیغ آیین خود بهره مىبردند و خود نیز
عامل مهمّى در شناساندن داستانهاى شرقى به اروپاییان شدند. آثار
منظوم مانوى اغلب بدیع و نومایه است و در آنها از صنایع لفظى و
صوَر خیال، خصوصاً تشبیه و مجاز، استفاده شده و از این نظر اشعار
پارتى از اشعار فارسى میانه دلکشتر است. خطّ مخصوص مانویان که
براى نوشتن این آثار به کار رفته، تکاملبخش سنّت نوشتارى
زبانهاى ایرانى است و مطالعات زبانشناختى را سهولت مىبخشد.
نویسنده ک زهره زرشناس
منبع.موسسه تبیان
کلمات کلیدی : ادبیات