*مسیحیت و مدرنیزم دلایل ظهور فمینیسم*
بحث
را با اشاره به نظام خانواده و ایجاد تغییر و تحولاتی در ساختار آن، آغاز
کردیم. به این ترتیب که نظام خانواده نوین تحت تاثیر مبانی نهضت فمینیسم،
دچار تغییر شده است لذا طی سلسله مقالاتی به بررسی نهضت فمینیسم و مختصات
آن و تاثیر این جریان بر نظام خانواده پرداخته می شود. برای درک دقیق تر
این ماجرا در مقاله قبل نگاهی به خاستگاه نهضت فمینیسم داشتیم و در این
مقاله به ادامه ریشه های فمینسم می پردازیم.
همانطور که ذکر شد بیشترین دوران تهاجم به کرامت زن و حقوق مادى و معنوى او در غرب بعد از رنسانس بود؛ دورانى
که
از آن به مرگ مدنى زن تعبیر شده است. اوج این تهاجمات در قرنهاى پانزدهم و
شانزدهم میلادى بود. در این دوران شاهد هستیم که زنان خلاق در عرصه علم و
هنر و ادبیات، مجبورند آثارشان را با نامهاى مردانه امضا کنند؛ در قرنهاى
هفدهم و هیجدهم میلادى با تمرکز ثروت، مبادلات بردگان و فقیر شدن بخشى از
بشریت همراه بود، شرافت انسان در اروپا، به میزان تولید کالا و پس
اندازهاى مادى او تنزل کرد. در این بین، وضع زنان وخیم تر از مردان بود.
تحولات رنسانس باعث خلق تفکرات الحادى و مادى، انسان مدارى، فردگرایى و
اومانیسم در اروپا شد. به این ترتیب شاهد هستیم که زن در جامعه اروپایی از
وضعیت خوبی برخوردار نبود و نابرابری ها و فشارهای اجتماعی و تفکرات
افراطی ادیان غرب، سبب شد تا زنان به این نتیجه برسند که جنبشی تشکیل دهند
تا به احقاق حقوق از دست رفته شان بپردازند. فلذا زن غربى فمینیسم را
یگانه حامى حقوق و کرامت از دست رفته خود پنداشته، و آن را به عنوان
جریانی برای نقدِ قوانین ناعادلانه، ساختار قدرت، فرهنگ، ارزشها و سنت هاى
مردسالارانه جامعه، تعریف کرد.
داستان به زمانی برمیگردد که حتی در
اروپای بعد از انقلاب فرانسه و رنسانس، روشنفکرانی همچون "ژان ژاک روسو" ،
"مونتسکیو" و "جان لاک" به وضوح بیانات سخیفی را در مورد زنان ابراز می
کردند، و با رفتارها و نگرش های افراطی شان، به نوعی سنگ بنای خلق افکار
فمینیستی را پایه گذاری کردند. اینان معتقد بودند که زن طبعا ضعیف است و
امکان بسط ایده های خود را ندارد، مطالب و حقایق را درک نمی کند. همه
تعالیم به زنان بایستی در حد تعالیم امور عملی و نه مدنی، محدود
شود.(نمونه هایی در این زمینه در مقاله قبل، مطرح شد)
همچون "ژان ژاک روسو" ، "مونتسکیو" و "جان لاک" به وضوح بیانات سخیفی را
در مورد زنان ابراز می کردند، و با رفتارها و نگرش های افراطی شان، به
نوعی سنگ بنای خلق افکار فمینیستی را پایه گذاری کردند
به
این ترتیب وظایف زن تنها به شست و شو،خیاطی و چیدن برنج محدود می شود. در
کنار این مسائل، شرایط اجتماعی جامعه غربی قرون وسطایی، به گونه ای است که
رهبانیت، فضایل و کرامات حاصل از آن، به شدت ترویج و تبلیغ می شود.
ممنوعیت ازدواج برای راهبان و پلید دانستن آن، تنها ثمره ای که دارد، بروز
نوعی عذاب وجدان در افرادی است که به دور از چشم کلیسا به داشتن تجربه های
جنسی و ازدواج دست می زدند و نهایتا افراطی گری های بیش از حد، سبب شد تا
سنگ بنای وقوع نوعی انقلاب، به تدریج گذاشته شود.
به این ترتیب برای
طرفداران حقوق زنان، شکل گیری جنبش های گوناگون در راستای دستیابی به
خواسته هایشان، گامی مهم و بزرگ تلقی شد. اما نتیجه حاصله به گونه ای است
که انگار باز هم داستان افراطی گری تکرار شده است.
نهضت فمینیسم شکل
گرفت تا بیان کند که زن در دنیاى مدرن امروزى به بن بست رسیده است و براى
رهایى او از این بن بست باید چاره اى اندیشید. سیر تاریخى پیدایش فمینیسم
را مى توان به دو بخش اساسى موسوم به موجهاى دوگانه تقسیم کرد.
موج
اول فمینیسم، اشاره به جنبشهاى فمینیستى اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن
بیستم میلادى دارد و محور فعالیت هاى آنها کسب حقوق مساوى براى زنان، به
ویژه حق رأى، بود.
موج دوم فمینیسم در اواخر دهه 60 و تمامِ دهه 70 قرن بیستم میلادى، اعتراض مجددى است به عدم تساوى زنان.
ایندو موج فمینیستى مدعى اند که حوزه اى هستند با اندیشه ها، تاریخچه و
کارکردهاى خاص خود؛ اما در عمل ما بین این اندیشه ها و کارکردها هیچ وحدتى
وجود ندارد.
پس شکل گیری موج اول این نهضت در راستای به دست آوردن حق
رای بود. یعنی زنان در جامعه اروپایی برای کسب حق رای به پا خواستند. موج
دوم هم در ادامه موج اول برای احقاق حقوق اولیه زنان در جامعه اروپایی
بود. داشتن تساوی و حق زندگی. یعنی به نوعی رهایی از اینکه زن ارثیه شوهرش
باشد و یا شهروند درجه دوم محسوب شود و یا برای کسب حق مالکیت، که تا پیش
از آن زمان از داشتن آن محروم بود.
در واقع شکل گیری و تقویت این
تفکر که زنان در اقلیت هستند و مورد ظلم واقع می شوند، در پیش روی عقاید
فمینیستی نقش مهمی داشته است. بیشترین فعالیتها در این زمینه به زمانی
مربوط می شود که بسیج توده ای برای کسب حق رای برای زنان در اوایل سده 20
رخ داد. در دهه های 1960 و 1970 جنبش های گسترده ای رخ داد.
به این ترتیب هواداران این تفکر توانستند در خلال این فراز و نشیب ها، نظریه های فمینیستی را خلق کنند. این جریان
نهضتی
بود که در اعتراض به تناقضات آمریکای بعد از جنگ رشد کرد. جنبش زنان در
اواخر قرن 20 با الهام از جنبش های آزادیخواه و حقوق مدنی سیاه پوستان و
با تشویق فضای اجتماعی اعطای آزادی و ایده آل نگری های دولت کندی و
جانسون، متولد شد. فمینیسم نوعی ایدئولوژی بود برای درخواست زنان در راه
رسیدن به آزادی مورد نظرشان. فمینیسم برای مشکلات فردی زنان در جستجوی
ریشه های اجتماعی و سیاسی بود. بنابراین میتوان گفت که زنان در جامعه غربی
در برابر ظلم های جامعه غربی و آموزه های یهود و نصاری، قیام کردند. هدف
اولیه آنها اثبات انسانیت شان بود. چرا که تا پیش از آن به گونه ای با
آنها رفتار می شد که اصلا آنها را آدم محسوب نمی کردند. آنها می خواستند
از شهروند درجه دوم به شهروند درجه اول ارتقا یابند. می خواستند از ملک
بودن به مالک بودن تغییر جایگاه دهند. اما آنچه در این میان رخ داد این
بود که زنان در این جریان پرخروش، در جستجوی اثبات انسانیت خویش، زن بودن
خود را از یاد بردند و تمامی ارزش های زنانه را زیر پا گذاشتند. به نظر می
رسد در این مرحله نیز باز هم مردان نقشی تعیین کننده داشته اند.
در
واقع شکل گیری و تقویت این تفکر که زنان در اقلیت هستند و مورد ظلم واقع
می شوند، در پیش روی عقاید فمینیستی نقش مهمی داشته است. بیشترین فعالیتها
در این زمینه به زمانی مربوط می شود که بسیج توده ای برای کسب حق رای برای
زنان در اوایل سده 20 رخ داد. در دهه های 1960 و 1970 جنبش های گسترده ای
رخ داد.
این مطلب با نگاهی به تاریخ فمینیسم
برای ما روشنتر می شود. داستان فمینیسم عملا از انقلاب کبیر فرانسه آغاز
شده است. زمانی که در آن به تشکیل شورای ملی دست زدند و در آن به شکل دهی
قانونی از جنس حقوق بشری، پرداختند. از آنجا که روشنفکران این دوره همگی
تفکراتی زن ستیز داشتند، آن قوانین را در راستای منفعت و حقوق مردان ترسیم
کردند تا به این ترتیب موجبات خشم و نفرت را در زنان برانگیزند. بعد از
این ماجرا زنان دست به قیام زدند تا موفق به دریافت اعلامیه حقوق زنان
شدند.
فاطمه ناظم زاده/گروه جامعه و سیاست
منابع:
فرهنگ نامه آزاد ویکی پدیا
سیدمن،استیون،"کشاکش آراء در جامعه شناسی".ترجمه هادی جلیلی
مجله اینترنتی فصل نو
گیدنز،آنتونی،"مبانی جامعه شناسی". ترجمه منوچهر صبوری
واژه های فرهنگ یهود ناشر انجمن جوامع یهودی تل آویو
منبع.سایت موسسه تبیان
کلمات کلیدی :