یونگ و خون آشام ها (2)
...همانطور که در مقاله اشاره شده است، در میان بیماران یونگ بوده اند کسانی که خود را یکی از چهره های برجستهء تاریخ می دانسته اند. و یا معتقد بوده اند روح یکی از پیشوایان دینی که چندین قرن پیش می زیسته است، در کالبد آنها حلول کرده است! چنین مواردی در عصر جدید مشاهده می شود. و در فرهنگ های سنتی در اعصار پیشین نیز مشاهده می شده است. " جن زدگی ها " موارد دیگری از همین قبیل بوده اند. یک نمونهء مشهور از این نوع تسخیرشدگی ها در زمان ما، مورد نیچهء فیلسوف است، که در مدت کوتاهی پیش از آنکه به طور کامل مشاعر خود را از دست دهد، خود را دیونیسوس می دانست و در نامه هایی که به چند نفر از جمله پادشاه ایتالیا نوشت، زیر نامه دیونیسوس امضا می کرد! یونگ این مورد را ناشی از طغیان کهن الگویی می دانست که سرکوب شده بود. کهن الگوی " خدا " در روان نیچه که نهایتآ تمام آگاهی او را مسخر خود نمود! (4)
نویسنده می گوید با توجه به آنکه اعتقاد به خون آشام ها در ملل مختلف از فرهنگ های گوناگون در غرب، اعتقادی شایع و کهن بوده است، خون آشامی را می توان یک کهن الگوی قومی از انواع سایه دانست. که امکان دارد برخی آگاهی ها مسخر آن شوند! و آنگاه می توان وقوع تمامی آنچه را که در مورد یک خون آشام نقل می کنند، ممکن تلقی کرد. به این قرار:
وقوع تغییرات جسمانی و فیزیکی ناشی از تسخیرشدگی توسط ارواح برتر یا شیاطین گزارش شده است. گاه افرادی که مسخر می شده اند، نیروی جسمانی فوق العاده می یافته اند. و یونگ حتی معتقد بوده است پزشکی دوران باستان در مصر و یونان در حقیقت بر همین اساس کار می کرده است! در مصر وقتی کسی دچار مارگزیدگی می شد، او را فورآ به حضور یک کاهن می آورده اند، و کاری که یک پزشک- کاهن مصری انجام می داد این بود که سراغ کتاب مقدس می رفت و فرازهایی از داستان ایزیس و خدای خورشید را نقل می کرد. قسمت هایی که ایزیس با خواندن اوراد جادویی مارگزیدگی خورشید خدا را درمان می کرد. این خوانش صحف مقدس، با انجام مراسمی آیینی به دور تخت بیمار انجام می گرفت و صحنه ای اساطیری یا کهن الگویی را بازسازی می کرد. یونگ معتقد بود که چنین چیزی در حقیقت خودآگاه شخص بیمار را چنان در جهت بهبودی تحت تآثیر قرار می داد، که واقعآ باعث تغییرات جسمانی در بیمار می شد و او درمان می گردید! یونگ یادآوری می کند که پزشکی بقراط در یونان ( که ظاهرآ متن کتابی از او در باب پزشکی موجودست ) بیشتر به جادوگری شباهت دارد تا آنچه که امروزه ما بدان طبابت می گوییم. و البته مردمان قدیم – به گفتهء او – احمق نبوده اند و اگر از این روشها هیچ نتیجه ای عایدشان نمی شد، آنها را رها می کرده اند!
به این ترتیب از نظر یونگ وقوع تغییرات جسمانی ناشی از تآثیر کهن الگوها کاملآ ممکن است. نویسنده مقاله می نویسد: " این می تواند شرح دهد که چگونه کسی که مسخر کهن الگوی خون آشام است، واقعآ برای بقاء خود نیازمند مکیدن خون می شود و چگونه بدنش در برابر امراض ناشی از نوشیدن خون می تواند مقاوم باشد، و چگونگی رشد بیشتر دندان های نیش، حساسیت به نور خورشید و سیر را توضیح می دهد... "
همچنین نفوذ خارق العادهء خون آشام را بر اطرافیانش از طریق هیپنوتیزم یا چیزی شبیه به آن می توان توجیه کرد: یک خون آشام مستقیمآ به قلمرو ناآگاهی جمعی اتصال دارد، و طبیعی است که بتواند همچون کهن الگوهای موجود در ناآگاهی جمعی بر اذهان سادهء اطرافیان نفوذی کاریزماتیک اعمال کند! همچنین می توان دانست چگونه حالت خون آشامی به یک قربانی انتقال می یابد! این همان " انتقال یک حالت روانی در اثر القاء و تلقین است. " (5) و سرانجام در مورد ترس از آینه و نگاه در آن: آینه می تواند به یک خون آشام نشان دهد که در یک حالت بیداری کامل به سر نمی برد! و مابین حالت خواب و بیداری و ناهشیاری ست که دیگران را تحت تاثیر خود قرار داده است! و چه چیز از این وحشتناک تر که به کسی بگویند " همهء کارهایت را در حالی انجام می دهی که خواب هستی! "
شبیه به چنین تعابیر و نظریه پردازی هایی حتی در زمانی که خود یونگ در قید حیات بود نیز صورت می گرفت. یونگ نسبت به آنچه که می توان آن را استفادهء مکانیکی از مفاهیم کلیدی نامید، هشدار داده بود. ( دست کم یک مورد را در زندگی نامهء خودش وقتی که سعی داشت یکی از خواب هایش را برای خوانندگان تعبیر کند، به خوبی به خاطر دارم. ) حدس من این است که اگر یونگ زنده بود در برابر چنین توجیهی همان جمله ای را می گفت که یک بار به میگوئل سرانو گفته بود. او در پاسخ به سرانو که سعی کرد از مقدمات نظری اش به نتیجهء جدیدی برسد، گفته بود که " ... اما در مورد فرضیهء شما ... من مایلم فقط بر مبنای واقعیات و تجربیات پیش بروم. " (6)
1- دیوید تیسی David Tacey استادی از دانشگاه های استرالیا، کتابی دارد با عنوان " یونگ و عصر جدید " که در آن به همین موضوع پرداخته است. من قبلآ نقل قول های کوتاهی از مقدمهء این کتاب داشته ام. و امیدوارم در آینده با کمک همین کتاب، اطلاعات بیشتری از چهرهء یونگ در نظر عصر جدیدی ها ارائه دهم.
2- آنچه را که در اصطلاحات عامیانهء ما، غالبآ از جهت طنز، " جوگرفتگی" می گویند، در حقیقت مصداق همین اصطلاح از تسخیرشدگی خفیف و موقتی ست.
3- کهن الگو Archetype از اصطلاحات کلیدی روانشناسی یونگ است. یکی از کهن الگوهای عمده و نیرومند در ناآگاهی جمعی، کهن الگوی سایه Shadow می باشد. که یکی از مظاهر یا نمادهای جمعی آن در فرهنگ ملل مختلف، شیطان یا ابلیس می باشد.
4- برای اطلاع بیشتر از نظر یونگ در باب نیچه و حالت پایانی عمر او، می توانید به کتاب ارزشمند " یونگ، خدایان و انسان مدرن " به ترجمهء داریوش مهرجویی مراجعه کنید. به فصلی با عنوان " یونگ و نیچه ".
5- در مورد انتقال حالت های روانی اعم از حالت های عادی یا حالت های غیرعادی مفصل تر می توان صحبت کرد. در کتاب داوران از کتب تورات، به انتقال حالتی که به آن در سنت دین و عرفان یهود " نبوت " می گفته اند، با استفاده از اعجاز موسیقی اشاره شده است. صحنهء انتقال حال روحی با این شیوه - که شبیه به مراسم موسوم به زار است که چه بسا هنوز در جنوب کشور ما به تآثیر آن برای درمان بیماری ها اعتقاد دارند.- دست کم سه بار در طی داستان تکرار می شود و بسیار جالب و درخور مطالعه ست! علاقه مندان را به کتاب داوران و مطالعهء کامل آن کتاب ارجاع می دهم.
6- رجوع کنید: " با یونگ و هسه " میگوئل سرانو، ترجمهء دکتر سیروس شمیسا، چاپ چهارم، صفحهء 94
کلمات کلیدی :