الگوی توسعه ژاپن توسعه و بهره وری؛ تمایزات دو ملت
الگوی توسعه ژاپن توسعه و بهره وری؛ تمایزات دو ملت
یک حکیم و فرزانه چینی روزی به پادشاه چین گفته بود: «از پیروزی چیزی عایدمان نشد پس شکست را بگو» عبارت پندآموزانه ای که گویا در تمام دو قرن گذشته خصلت ژاپنی بر آن سرخم کرد.
توسعه ژاپنی سال هاست که مورد توجه کارشناسان و متخصصین جهانی توسعه قرار گرفته و زبانزد عام و خاص است. پیرامون این موضوع هزاران مقاله در مدح و تمجید این انقلابواره صنعتی و آموزشی نوشته و گفته شده است. صدها کتاب و فیلم ساخته شده و هنوز نیز ادامه دارد. اکنون پس از ربع قرن از آخرین تحول غول آسای ژاپنی به نظر می رسد که مقایسه دو کشور ایران و ژاپن به تدریج به امر مبتذل تبدیل شده است که به تدریج این مقایسه جای خود را به کشورهایی چون سنگاپور، تایوان و تایلند داده است. اما الگوی ژاپنی که به نظر می رسد مورد تأسی دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی شد می تواند ما را در موقعیت های توسعه ای یاری رساند. ژاپن در دو قرن اخیر جایگاهی یافته که مورد شگفتی بسیاری از کشورهای منطقه وهمسایه خود شده است. شگفت آنکه آنان در ربع قرن اخیر هر کدام به نحوی خود را به سطحی از ثبات، رفاه، و آرامش نسبی رسانده اند اما ایرانیان هنوز اندر خم یک کوچهاند. گزارش اخیر پیرامون نحوه و چگونگی الگوی توسعه ژاپنی است و چشم اندازی که به آینده دارد.
میدانیم که رشد اقتصادی با توسعه اقتصادی متفاوت است و باز هم میدانیم رشد، یعنی بالا رفتن سطح تولید، اما توسعه یعنی رشد به علاوه تغییرات در مراحل تولید؛ به عبارت دیگر رشد شامل طول و عرض کالا می شود اما توسعه شامل تغییراتی مانند بالا رفتن سطح معلومات عمومی مردم، بهبود مدیریت، تکنیک، سطح بهداشت عمومی و غیره است. به بیان دیگر میتوان گفت، رشد کمیت و توسعه کیفیت است. مهم و لازم این است که رشد و توسعه باید با هم انجام گیرد، رشد به تنهایی کافی نیست.
توسعه و پیشرفت ژاپن از اوایل قرن بیستم و یا حتی از زمان به قدرت رسیدن امپراتور میجی، در سال 1868، آغاز نشده، بلکه پایه و اساس تحول فکری و اجتماعی ژاپن، قرن ها پیش از آغاز انقلاب میجی پایهگذاری شده و از قرن هجدهم بتدریج آثار و نتایج آن ظاهر شده است.
سرزمین ژاپن بریده از خاک اصلی آسیا در منتهی الیه این قاره قرار گرفته است. همین فاصله از قاره آسیا و دوری از مناطق پر رفت و آمد جهان سبب شد این کشور همیشه در طول تاریخ از حمله و تجاوز قبایل و ملل دیگر در طول قرون متمادی در امان بماند و آسیبی از خارج به آن نرسد. از قرن هجدهم به بعد هم که دولت های اروپایی در اندیشه گسترش قلمروهای خود و یافتن مستعمرات و بازار برای فروش تولیدات خود بودند، به لحاظ دور افتادن ژاپن و نیز با توجه به بیمیلی دولت این کشور به برقراری ارتباط نزدیک با کشورهای دیگر، دولتهای اروپایی هم تلاش زیادی برای نفوذ در بازارهای ژاپن از خود نشان ندادند و تنها بازرگانان هلندی یک یا دوبار در سال اجازه ورود به بندر ناکازاکی ژاپن را داشتند. بدین ترتیب این کشور موفق شد، به مدت طولانی از سلطه و استثمار غرب در امان بماند. اما ایران به واسطه موقعیت استراتژیک خود که در قلب آسیا و بر سر راه اروپاییان قرار گرفته بود، افزون بر اینکه در طول تاریخ همواره مورد تهاجم چادرنشینان و قبایل نیمه متمدن قرار گرفته و خسارات و آسیب های بسیاری را متحمل شده است، قرن هجدهم به بعد هم با باز شدن پای اروپاییان به غرب آسیا ضربات و آسیب های جبرانناپذیر تازهای را متحمل شد و بدین سان نتوانست توسعه پیدا کند.
دور افتادن ژاپن از قاره آسیا و فاصله آن از خاک اصلی سبب شد این کشور در طول تاریخ از حمله و تهاجم دشمنان به خاک خود در امان بماند. با اینکه سپاه مغول تقریباً تمام آسیا و قسمتی از اروپا را درنوردیده بود، در دو حملهای که در سال های 1274و 1281 میلادی، قوبیلای قاآن با صد کشتی به جزایر ژاپن نمود، هر دوبار با ناکامی مواجه شد و با وجود پیاده کردن نیرو در شمال جزیره کیوشو، از تسخیر این کشور چشمپوشی کرد. بدین ترتیب، ژاپن موفق شد، بدون اختلاط با نژاد، مذاهب و زبانهای مختلف بیگانه، اصالت و پاکی خود را حفظ کند و تقریباً خالص باقی بماند و دارای فرهنگ و آداب و رسوم واحدی باشد. در حال حاضر، بسیاری از ژاپن شناسان، همین خالص بودن نسبی نژاد، زبان، مذهب و به طور کلی فرهنگ این ملت را یکی از دلایل رشد سریع آن به حساب میآوردند.
ژاپن با انتخاب سیاست انزوا و بستن مرزهای خود به روی اروپاییان، نه تنها از استثمار و مداخله غربیها در امور داخلی خود در امان ماند و توانست در دورانی که دیگر ملتهای آسیایی، مانند هند، چین و حتی ایران، تحت سلطه ممالک غربی قرار گرفته، به شیوههای گوناگون استثمار میشدند، حاکمیت ملی خود را حفظ کند و با مشاهده تجربیات تلخ کشورهای بزرگی چون هند و چین که به شدت تحقیر شده و آلت دست امپریالیسم قرار گرفته بودند، نیروهای خود را بسیج و تقویت نماید، تا به هنگام گشودن دروازههای خود به روی غرب، آمادگی و قدرت لازم برای رویارویی داشته باشد، بلکه از این طریق توانست با جلوگیری از واردات کالاهای خارجی و تقویت و رونق کارگاههای صنعتی بومی و قدیمی، صنایع داخلی خود را توسعه دهد، به طوری که هنگام گشودن دروازههای خود، صنایع بومی آن، آمادگی رقابت با تولیدات خارجی را یافته بودند و این صنایع در واقع با دارا بودن افراد ماهر و متخصص و صنعتگران کاردان توانستند، پایه و اساس صنایع جدید و مدرن ژاپن را در نیمه دوم قرن نوزدهم تشکیل دهند و کمک به رشد سریع صنعتی این کشور کنند. تردیدی نیست، اگر ژاپن هم مانند چین، هند و ایران، نزدیک و در دسترس اروپاییان قرار داشت، نمیتوانست، با موفقیت سیاست انزوا را به مورد اجرا گذاشته و مدت دو قرن و نیم از تجاوز و سلطه غرب به خاک خود جلوگیری کند و در این صورت صنایع آن نیز ممکن بود، به سرنوشت صنایع ایران، هند و کشورهای دیگر دچار شود.
در سال 1854 ژاپن با تهدید امریکا مجبور به گشودن دروازههای خود به روی غربیها شد، با وجود احساس کینه قبلی به محض مشاهده روشهای پیشرفته و تکنولوژی جدید آنان زود تغییر عقیده داده، به تحسین اروپاییان پرداخته، تا جایی که فرهنگ قدیمی و تفکر خود را به دور انداخته، با علاقه و فروتنی زیاد به غرب نزدیک شد و کوشید با تمدن و فرهنگ جدید هرچه بیشتر آشنا شود و آن را به ژاپن انتقال دهد. در سایه همین واقعبینی و انعطافپذیری بود که این کشور توانست در مدت زمان بسیار کوتاهی به پیشرفتهای حیرتآوری در تولید و تجارت دست یابد. چنانکه در سال 1905 میلادی با غلبه بر کشور بزرگ اروپایی، روسیه، نظر جهانیان را متوجه خود ساخت.
بعضی از ژاپنشناسان در نوشتههای خود، رمز پیشرفت و توسعه ژاپن را بیش از همه اعتقاد و پیروی مردم این کشور از تعلیمات حکیم بزرگ کنفوسیوس دانستهاند. یکی از ژاپنشناسان معروف که شهرت جهانی کسب کرده و دارای تألیفات زیادی در زمینههای مختلف فرهنگی و آموزشی ژاپن است، پروفسور «در» (Dore) است او معتقد است، تعلیمات کنفوسیوس که بیشتر ژاپنیها پیرو آن هستند. نفوذ فراوان در نحوه تفکر، رفتار و شکلگیری خلقیات مردم ژاپن داشته است. پروفسور «در» موفقیت سایر ممالک شرق آسیا را هم که اکنون به «حوزه فرهنگی کنفوسیوس» معروف شده است (تایوان، کره جنوبی، هنگ کنگ و سنگاپور) همانا احترام به افکار و تعلیمات کنفوسیوس و الگوبرداری آنها از ژاپن میداند.
ژاپن برای انتقال تکنولوژی صنعتی و نظامی و ساختن یک کشور قوی، برقراری رابطه با ممالک غربی را ضروری دانسته و با نزدیکی حساب شده به آنان با درک، اخذ و جذب روشهای علمی و دانش جدید توانست با شتاب در ردیف کشورهای صنعتی قرار گیرد و در سایه تواناییهای صنعتی و نظامی، خود را از سلطه غرب رها سازد. و افزون بر گسترش سرزمینهای تحت قلمرو خویش در شرق آسیا، کشور بزرگ و پهناور اروپایی روسیه را هم شکست دهد.
ژاپن پس از دو قرن انزوا در سال 1854 میلادی با ورود دریادار «پری» به خلیج توکیو و تسلیم التیماتوم رئیس جمهور امریکا به مقامات نظامی ژاپن، با وجود مخالفت افرادی چون شخص امپراتور، ناگزیر به گشودن بنادر ژاپن بر روی کشتی های امریکایی و سپس سایر کشورهای غربی شد و از نزدیک با آنها ارتباط برقرار کرد. اما این اتفاق ناخواسته سبب شد این کشور به گسترش مبانی علم و دانش جدید در غرب و پیشرفتهای فنی آنها در زمینههای مختلف آشنایی بیشتری پیدا کرده و به این نتیجه برسد که خواهی نخواهی غرب را باید مظهر علم و تفکر منطقی به حساب آورد. با توجه به شکاف عظیمی که بین خود و اروپاییان مشاهده می کرد به این فکر افتاد که قرار است در آینده به سرنوشت کشورهای تحت سلطه چون چین و هند دچار نشده و همانند آنها خوار و ذلیل نشود لازم است هرچه سریعتر با دانش جدید و تمدن اروپایی آشنا شود تا خود را از نظر صنعتی و نظامی قوی ساخته، دارای ارتشی قوی و کارآمد و صنعت نو و پیشرفته باشد. اما همزمان با اخذ روشهای جدید علمی و تکنولوژی مدرن، کشتیهای جنگی و توپخانه مجهز، ژاپن نیاز به نظام اجتماعی تازه دارد تا بتواند در سایه آن تغییرات و تحولات را به خوبی پذیرا باشد.
اگرچه همه ژاپنیها در اصل خواهان کشوری قوی و متحد بودند اما در انتخاب استراتژی پیشرفت و میزان گرایش به غرب توافق کامل در بین آنها وجود نداشت. سنتگرایان که در اقلیت قرار داشتند با تعصب و علاقهای که به حفظ سنتها و فرهنگ کهن کشورشان داشتند تمایل چندانی به دگرگونیهای بزرگ فرهنگی و اجتماعی نشان نمیدادند. در واقع آنها فقط خواهان میوه فرهنگ غرب یعنی انتقال تکنولوژی و روش های جدید به کشور خود بودند اما تمایلی به کشت و پرورش نهال و درخت تمدن جدید نشان نمیدادند. اما در مقابل نوگرایان که اکثریت بزرگی از افراد جامعه را تشکیل می دادند به خوبی آگاه بودند که اخذ تمدن غرب را نمیتوان محدود به انتقال تکنولوژی و روش های نوکرد بلکه ابتدا باید نهال و یا جوهر تمدن غرب را اخذ کرده و در وجودشان پرورش دهند. به نظر آنها تمدن بشری همان نحوه اندیشیدن تودهها است. پس پیش از هر کاری لازم است در نحوه اندیشیدن و تفکر عمومی جامعه تغییر و تحول ایجاد شود. آنها اعلام کردند: «داشتن دولت تازه و اسلحههای آتشین برای توسعه و پیشرفت کافی نیست بلکه باید افکار واندیشههایی که اساس و پایه تحولات و پیشرفت غرب را تشکیل میدهد تفهیم شود. تفکری که موجب پیدایش و رشد علم و دانش جدید در اروپا شد و تحقق آنها تنها از طریق اجتناب از سرسختی ها و تعصب های خشک و برقراری رابطه حسنه و دوستی با کشورهای دیگر امکانپذیر است. چون با ادامه کینه، دشمنی و عدم سازگاری و همآهنگی با آنها نباید انتظار کمک و راهنمایی که سخت به آن نیازمندیم از غربیها داشت. با درک و پذیرش این واقعیت تصور اینکه مدیران و دولتمردان امپراتوری نباید متشکل از تعداد افراد خودی کمتجربه باشند و سیاست خارجی کشور را برپایه ضدیت با غرب و مبارزات ضد اروپایی استوار سازند قوت گرفت و اعتقاد بر این شد که سیاستگذاران کشور باید متشکل از افراد جوان و آگاه و با انرژی باشند که حقایق موجود در جهان را به خوبی درک و لمس کرده و با واقعبینی و مصلحت اندیشی و آیندهنگری، نه تنها آمادگی نزدیکی و همکاری با تمام کشورهای جهان را داشته باشند بلکه برای ساختن یک ژاپن نیرومند، پیروی از روشهای غرب و مشاوره با آنان را هدف و خطمشی خود قرار دهند.
بدین ترتیب برای تحقق آمال و خواستهای خود به تدریج ضمن پذیرش برتری و تسلط غرب از تصمیم خود به اخراج بیگانگان از کشورشان منصرف شده و کوشیدند با استفاده از موقعیت موجود یعنی حضور غربیها در ژاپن در کمترین مدت با روشهای علمی و تکنولوژی پیشرفته آنها آشنایی کافی پیدا کنند تا با تقویت قدرت نظامی و تواناییهای صنعتی خود بتوانند در آینده از موضع قدرت با اروپاییان برخورد کرده و به سلطه آنها بر ژاپن خاتمه داده و جلو تجاوزات احتمالی را هم بگیرند.
با توجه به انعطافپذیری و نوپذیری حیرتآور ژاپنی ها به آسانی و به سرعت اختلاف و ستیز با غرب به دوستی و تفاهم در میان ژاپنیها و آنان تبدیل شد. قابل ذکر است که آمادگی برای پذیرش روشهای نو و استفاده از تجربیات دیگران همیشه یکی از ویژگی های این ملت محسوب میشده است و در واقع آن را باید رمز موفقیت آنان به حساب آورد. سابقه امر نشان میدهد که هیچ ملتی در دنیا همانند ژاپنیها در مواقع ضروری خود را به آسانی با شرایط زمان تطبیق نداده است.
--------------------------------------------------------------
احمد علوی
مجله گسترش صنعت
یک حکیم و فرزانه چینی روزی به پادشاه چین گفته بود: «از پیروزی چیزی عایدمان نشد پس شکست را بگو» عبارت پندآموزانه ای که گویا در تمام دو قرن گذشته خصلت ژاپنی بر آن سرخم کرد.
توسعه ژاپنی سال هاست که مورد توجه کارشناسان و متخصصین جهانی توسعه قرار گرفته و زبانزد عام و خاص است. پیرامون این موضوع هزاران مقاله در مدح و تمجید این انقلابواره صنعتی و آموزشی نوشته و گفته شده است. صدها کتاب و فیلم ساخته شده و هنوز نیز ادامه دارد. اکنون پس از ربع قرن از آخرین تحول غول آسای ژاپنی به نظر می رسد که مقایسه دو کشور ایران و ژاپن به تدریج به امر مبتذل تبدیل شده است که به تدریج این مقایسه جای خود را به کشورهایی چون سنگاپور، تایوان و تایلند داده است. اما الگوی ژاپنی که به نظر می رسد مورد تأسی دیگر کشورهای آسیای جنوب شرقی شد می تواند ما را در موقعیت های توسعه ای یاری رساند. ژاپن در دو قرن اخیر جایگاهی یافته که مورد شگفتی بسیاری از کشورهای منطقه وهمسایه خود شده است. شگفت آنکه آنان در ربع قرن اخیر هر کدام به نحوی خود را به سطحی از ثبات، رفاه، و آرامش نسبی رسانده اند اما ایرانیان هنوز اندر خم یک کوچهاند. گزارش اخیر پیرامون نحوه و چگونگی الگوی توسعه ژاپنی است و چشم اندازی که به آینده دارد.
میدانیم که رشد اقتصادی با توسعه اقتصادی متفاوت است و باز هم میدانیم رشد، یعنی بالا رفتن سطح تولید، اما توسعه یعنی رشد به علاوه تغییرات در مراحل تولید؛ به عبارت دیگر رشد شامل طول و عرض کالا می شود اما توسعه شامل تغییراتی مانند بالا رفتن سطح معلومات عمومی مردم، بهبود مدیریت، تکنیک، سطح بهداشت عمومی و غیره است. به بیان دیگر میتوان گفت، رشد کمیت و توسعه کیفیت است. مهم و لازم این است که رشد و توسعه باید با هم انجام گیرد، رشد به تنهایی کافی نیست.
توسعه و پیشرفت ژاپن از اوایل قرن بیستم و یا حتی از زمان به قدرت رسیدن امپراتور میجی، در سال 1868، آغاز نشده، بلکه پایه و اساس تحول فکری و اجتماعی ژاپن، قرن ها پیش از آغاز انقلاب میجی پایهگذاری شده و از قرن هجدهم بتدریج آثار و نتایج آن ظاهر شده است.
سرزمین ژاپن بریده از خاک اصلی آسیا در منتهی الیه این قاره قرار گرفته است. همین فاصله از قاره آسیا و دوری از مناطق پر رفت و آمد جهان سبب شد این کشور همیشه در طول تاریخ از حمله و تجاوز قبایل و ملل دیگر در طول قرون متمادی در امان بماند و آسیبی از خارج به آن نرسد. از قرن هجدهم به بعد هم که دولت های اروپایی در اندیشه گسترش قلمروهای خود و یافتن مستعمرات و بازار برای فروش تولیدات خود بودند، به لحاظ دور افتادن ژاپن و نیز با توجه به بیمیلی دولت این کشور به برقراری ارتباط نزدیک با کشورهای دیگر، دولتهای اروپایی هم تلاش زیادی برای نفوذ در بازارهای ژاپن از خود نشان ندادند و تنها بازرگانان هلندی یک یا دوبار در سال اجازه ورود به بندر ناکازاکی ژاپن را داشتند. بدین ترتیب این کشور موفق شد، به مدت طولانی از سلطه و استثمار غرب در امان بماند. اما ایران به واسطه موقعیت استراتژیک خود که در قلب آسیا و بر سر راه اروپاییان قرار گرفته بود، افزون بر اینکه در طول تاریخ همواره مورد تهاجم چادرنشینان و قبایل نیمه متمدن قرار گرفته و خسارات و آسیب های بسیاری را متحمل شده است، قرن هجدهم به بعد هم با باز شدن پای اروپاییان به غرب آسیا ضربات و آسیب های جبرانناپذیر تازهای را متحمل شد و بدین سان نتوانست توسعه پیدا کند.
دور افتادن ژاپن از قاره آسیا و فاصله آن از خاک اصلی سبب شد این کشور در طول تاریخ از حمله و تهاجم دشمنان به خاک خود در امان بماند. با اینکه سپاه مغول تقریباً تمام آسیا و قسمتی از اروپا را درنوردیده بود، در دو حملهای که در سال های 1274و 1281 میلادی، قوبیلای قاآن با صد کشتی به جزایر ژاپن نمود، هر دوبار با ناکامی مواجه شد و با وجود پیاده کردن نیرو در شمال جزیره کیوشو، از تسخیر این کشور چشمپوشی کرد. بدین ترتیب، ژاپن موفق شد، بدون اختلاط با نژاد، مذاهب و زبانهای مختلف بیگانه، اصالت و پاکی خود را حفظ کند و تقریباً خالص باقی بماند و دارای فرهنگ و آداب و رسوم واحدی باشد. در حال حاضر، بسیاری از ژاپن شناسان، همین خالص بودن نسبی نژاد، زبان، مذهب و به طور کلی فرهنگ این ملت را یکی از دلایل رشد سریع آن به حساب میآوردند.
ژاپن با انتخاب سیاست انزوا و بستن مرزهای خود به روی اروپاییان، نه تنها از استثمار و مداخله غربیها در امور داخلی خود در امان ماند و توانست در دورانی که دیگر ملتهای آسیایی، مانند هند، چین و حتی ایران، تحت سلطه ممالک غربی قرار گرفته، به شیوههای گوناگون استثمار میشدند، حاکمیت ملی خود را حفظ کند و با مشاهده تجربیات تلخ کشورهای بزرگی چون هند و چین که به شدت تحقیر شده و آلت دست امپریالیسم قرار گرفته بودند، نیروهای خود را بسیج و تقویت نماید، تا به هنگام گشودن دروازههای خود به روی غرب، آمادگی و قدرت لازم برای رویارویی داشته باشد، بلکه از این طریق توانست با جلوگیری از واردات کالاهای خارجی و تقویت و رونق کارگاههای صنعتی بومی و قدیمی، صنایع داخلی خود را توسعه دهد، به طوری که هنگام گشودن دروازههای خود، صنایع بومی آن، آمادگی رقابت با تولیدات خارجی را یافته بودند و این صنایع در واقع با دارا بودن افراد ماهر و متخصص و صنعتگران کاردان توانستند، پایه و اساس صنایع جدید و مدرن ژاپن را در نیمه دوم قرن نوزدهم تشکیل دهند و کمک به رشد سریع صنعتی این کشور کنند. تردیدی نیست، اگر ژاپن هم مانند چین، هند و ایران، نزدیک و در دسترس اروپاییان قرار داشت، نمیتوانست، با موفقیت سیاست انزوا را به مورد اجرا گذاشته و مدت دو قرن و نیم از تجاوز و سلطه غرب به خاک خود جلوگیری کند و در این صورت صنایع آن نیز ممکن بود، به سرنوشت صنایع ایران، هند و کشورهای دیگر دچار شود.
در سال 1854 ژاپن با تهدید امریکا مجبور به گشودن دروازههای خود به روی غربیها شد، با وجود احساس کینه قبلی به محض مشاهده روشهای پیشرفته و تکنولوژی جدید آنان زود تغییر عقیده داده، به تحسین اروپاییان پرداخته، تا جایی که فرهنگ قدیمی و تفکر خود را به دور انداخته، با علاقه و فروتنی زیاد به غرب نزدیک شد و کوشید با تمدن و فرهنگ جدید هرچه بیشتر آشنا شود و آن را به ژاپن انتقال دهد. در سایه همین واقعبینی و انعطافپذیری بود که این کشور توانست در مدت زمان بسیار کوتاهی به پیشرفتهای حیرتآوری در تولید و تجارت دست یابد. چنانکه در سال 1905 میلادی با غلبه بر کشور بزرگ اروپایی، روسیه، نظر جهانیان را متوجه خود ساخت.
بعضی از ژاپنشناسان در نوشتههای خود، رمز پیشرفت و توسعه ژاپن را بیش از همه اعتقاد و پیروی مردم این کشور از تعلیمات حکیم بزرگ کنفوسیوس دانستهاند. یکی از ژاپنشناسان معروف که شهرت جهانی کسب کرده و دارای تألیفات زیادی در زمینههای مختلف فرهنگی و آموزشی ژاپن است، پروفسور «در» (Dore) است او معتقد است، تعلیمات کنفوسیوس که بیشتر ژاپنیها پیرو آن هستند. نفوذ فراوان در نحوه تفکر، رفتار و شکلگیری خلقیات مردم ژاپن داشته است. پروفسور «در» موفقیت سایر ممالک شرق آسیا را هم که اکنون به «حوزه فرهنگی کنفوسیوس» معروف شده است (تایوان، کره جنوبی، هنگ کنگ و سنگاپور) همانا احترام به افکار و تعلیمات کنفوسیوس و الگوبرداری آنها از ژاپن میداند.
ژاپن برای انتقال تکنولوژی صنعتی و نظامی و ساختن یک کشور قوی، برقراری رابطه با ممالک غربی را ضروری دانسته و با نزدیکی حساب شده به آنان با درک، اخذ و جذب روشهای علمی و دانش جدید توانست با شتاب در ردیف کشورهای صنعتی قرار گیرد و در سایه تواناییهای صنعتی و نظامی، خود را از سلطه غرب رها سازد. و افزون بر گسترش سرزمینهای تحت قلمرو خویش در شرق آسیا، کشور بزرگ و پهناور اروپایی روسیه را هم شکست دهد.
ژاپن پس از دو قرن انزوا در سال 1854 میلادی با ورود دریادار «پری» به خلیج توکیو و تسلیم التیماتوم رئیس جمهور امریکا به مقامات نظامی ژاپن، با وجود مخالفت افرادی چون شخص امپراتور، ناگزیر به گشودن بنادر ژاپن بر روی کشتی های امریکایی و سپس سایر کشورهای غربی شد و از نزدیک با آنها ارتباط برقرار کرد. اما این اتفاق ناخواسته سبب شد این کشور به گسترش مبانی علم و دانش جدید در غرب و پیشرفتهای فنی آنها در زمینههای مختلف آشنایی بیشتری پیدا کرده و به این نتیجه برسد که خواهی نخواهی غرب را باید مظهر علم و تفکر منطقی به حساب آورد. با توجه به شکاف عظیمی که بین خود و اروپاییان مشاهده می کرد به این فکر افتاد که قرار است در آینده به سرنوشت کشورهای تحت سلطه چون چین و هند دچار نشده و همانند آنها خوار و ذلیل نشود لازم است هرچه سریعتر با دانش جدید و تمدن اروپایی آشنا شود تا خود را از نظر صنعتی و نظامی قوی ساخته، دارای ارتشی قوی و کارآمد و صنعت نو و پیشرفته باشد. اما همزمان با اخذ روشهای جدید علمی و تکنولوژی مدرن، کشتیهای جنگی و توپخانه مجهز، ژاپن نیاز به نظام اجتماعی تازه دارد تا بتواند در سایه آن تغییرات و تحولات را به خوبی پذیرا باشد.
اگرچه همه ژاپنیها در اصل خواهان کشوری قوی و متحد بودند اما در انتخاب استراتژی پیشرفت و میزان گرایش به غرب توافق کامل در بین آنها وجود نداشت. سنتگرایان که در اقلیت قرار داشتند با تعصب و علاقهای که به حفظ سنتها و فرهنگ کهن کشورشان داشتند تمایل چندانی به دگرگونیهای بزرگ فرهنگی و اجتماعی نشان نمیدادند. در واقع آنها فقط خواهان میوه فرهنگ غرب یعنی انتقال تکنولوژی و روش های جدید به کشور خود بودند اما تمایلی به کشت و پرورش نهال و درخت تمدن جدید نشان نمیدادند. اما در مقابل نوگرایان که اکثریت بزرگی از افراد جامعه را تشکیل می دادند به خوبی آگاه بودند که اخذ تمدن غرب را نمیتوان محدود به انتقال تکنولوژی و روش های نوکرد بلکه ابتدا باید نهال و یا جوهر تمدن غرب را اخذ کرده و در وجودشان پرورش دهند. به نظر آنها تمدن بشری همان نحوه اندیشیدن تودهها است. پس پیش از هر کاری لازم است در نحوه اندیشیدن و تفکر عمومی جامعه تغییر و تحول ایجاد شود. آنها اعلام کردند: «داشتن دولت تازه و اسلحههای آتشین برای توسعه و پیشرفت کافی نیست بلکه باید افکار واندیشههایی که اساس و پایه تحولات و پیشرفت غرب را تشکیل میدهد تفهیم شود. تفکری که موجب پیدایش و رشد علم و دانش جدید در اروپا شد و تحقق آنها تنها از طریق اجتناب از سرسختی ها و تعصب های خشک و برقراری رابطه حسنه و دوستی با کشورهای دیگر امکانپذیر است. چون با ادامه کینه، دشمنی و عدم سازگاری و همآهنگی با آنها نباید انتظار کمک و راهنمایی که سخت به آن نیازمندیم از غربیها داشت. با درک و پذیرش این واقعیت تصور اینکه مدیران و دولتمردان امپراتوری نباید متشکل از تعداد افراد خودی کمتجربه باشند و سیاست خارجی کشور را برپایه ضدیت با غرب و مبارزات ضد اروپایی استوار سازند قوت گرفت و اعتقاد بر این شد که سیاستگذاران کشور باید متشکل از افراد جوان و آگاه و با انرژی باشند که حقایق موجود در جهان را به خوبی درک و لمس کرده و با واقعبینی و مصلحت اندیشی و آیندهنگری، نه تنها آمادگی نزدیکی و همکاری با تمام کشورهای جهان را داشته باشند بلکه برای ساختن یک ژاپن نیرومند، پیروی از روشهای غرب و مشاوره با آنان را هدف و خطمشی خود قرار دهند.
بدین ترتیب برای تحقق آمال و خواستهای خود به تدریج ضمن پذیرش برتری و تسلط غرب از تصمیم خود به اخراج بیگانگان از کشورشان منصرف شده و کوشیدند با استفاده از موقعیت موجود یعنی حضور غربیها در ژاپن در کمترین مدت با روشهای علمی و تکنولوژی پیشرفته آنها آشنایی کافی پیدا کنند تا با تقویت قدرت نظامی و تواناییهای صنعتی خود بتوانند در آینده از موضع قدرت با اروپاییان برخورد کرده و به سلطه آنها بر ژاپن خاتمه داده و جلو تجاوزات احتمالی را هم بگیرند.
با توجه به انعطافپذیری و نوپذیری حیرتآور ژاپنی ها به آسانی و به سرعت اختلاف و ستیز با غرب به دوستی و تفاهم در میان ژاپنیها و آنان تبدیل شد. قابل ذکر است که آمادگی برای پذیرش روشهای نو و استفاده از تجربیات دیگران همیشه یکی از ویژگی های این ملت محسوب میشده است و در واقع آن را باید رمز موفقیت آنان به حساب آورد. سابقه امر نشان میدهد که هیچ ملتی در دنیا همانند ژاپنیها در مواقع ضروری خود را به آسانی با شرایط زمان تطبیق نداده است.
--------------------------------------------------------------
احمد علوی
مجله گسترش صنعت
کلمات کلیدی :