سنن نوروزی در خجند تاجیکستان - دانشنامه دوستداران حقیقت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سنن نوروزی در خجند تاجیکستان

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 88/11/20 7:48 عصر

[HTML]بیشتر منابع تاریخی و جغرافیایی خجند را در کنار ردوخانه سیردریا داسته‌اند و آورده‌اند که اسکندر مقدونی شهر اسخت اسکندریه را در این ناحیه در پایان لشکر کشی خود به سغد بنا نهاده بود. گفته شده که این شهر به عنوان دژی برای دفاع در برابر حملات سکاهای ساکن در شمال سیردریا ساخته شده بود. ولی کاوش‌های باستان‌شناسان نشان داده است که پیشینه شهر
خجند به بیش از دو هزار و هفت صد سال می‌رسد. بدین ترتیب، شهر خجند پیش از
رفتن اسکندر مقدونی به آن دیار نیز وجود داشته است.[?]
در افسانه‌ها بنای خجند را به کی‌خسرو نسبت داده‌اند و آن را عروس دنیا خوانده‌اند. ابن بلخی می‌گوید فیروز فرزند یزدگرد این شهر را بنیاد نهاده و دیوار ?? فرسنگی خجند مرز ایران و توران بوده‌است.

برگزاری جشن نوروز در کنار چشمه و آب از سنتهای مهم اقوام ایرانی‌ است؛
مردم خجند نیز برای برگزاری بعضی آیینهای سنتی به کنار رودخانه می‌رفتند.

در خجند نیز مثل بخارا و توابع آن فصل بهار زود فرا‌ می‌رسد، از اینروی
جشنهای نوروزی در خجند از شب 7 یا 8 مارس (16 یا 17 اسفند ماه) آغاز
می‌شود و تا رسیدن نوروز، یعنی 21 مارس (آغاز فروردین) ادامه می‌یابد.

هنرمندان و کشاورزان خجند ورود نوروز را با بی‌صبری انتظار می‌کشیدند.

در خجند، همانند «شاهنامه» ابوالقاسم فردوسی، نوروز را «سرسال» یا آغاز
سال می‌خوانند و از والاترین اعیاد خجندیان بشمار می‌رود. زنان شهر برای
آغاز عید از ماه بهمن- که خجندیان آن را «اهمن» و «دهمن» می نامند- آمادگی
پیدا می‌کنند. در این موسم سال، پس از بارانهای نیسان، پشته تل و تپه‌های
رخک و سه دسته، ساحل نهر، جویبار و سیر باوقار را سبزه بهاری چون قالی
می‌پوشاند و محیط اطراف حسن و طراوت تازه می‌گیرد. در این ایام درختان
بادام، زدرآلو، شفتالو، و هلو غرق گل میشوند و خجند به باغ زیبا مبدل
می‌گردد. چنانکه از اونجی، روستای شرقی شهر تا روستای رزاق در غرب فاصله
12-10 کیلومتر تمامی شهر با چادر گلپوش (گلدار) درختان پوشیده می‌شود. از
هر گوشه صدای نغمه و بلبل و قمری و پرندگان خوش آوا بگوش می‌رسد. قبل از
همه کودکان و نوجوانان از آمدن نوروز شادی می‌کنند و شادمانیشان حد و
اندازه ندارد.

آنان از شاخه‌های سبز «سیاه بید» که چلکان می‌خوانند، کلاه و سبدچه (کلاه
کوچک) تهیه می‌نمایند. دختران پوست شاخه‌ها را جدا کرده و به موهای خود
می‌زنند، آنان به این طریق نقش رمزی عروس سال را تجسم می‌نمایند.
دوشیزه‌های بالغ با آرزوهای شیرین از شاخه‌ها گلچنبرها ساخته به آب رودها
می‌دهند.

جستجوهای باستان‌شناسی ثابت می‌کنند که تقدیس شاخه سبز بید از سنتهای
دیرین نیاکان است، چنانکه نشانه‌های آن در آثار هزاره‌های سوم و دوم قبل
از میلاد دیده می‌شود. نوروز آیینها و سوم مخصوص بسیار داشت. روز جشن،
دختران زیباترین دوشیزه را از میان خود برمی‌گزیدند، غسلش می‌دادند،
موهایش را عطرآگین کرده، شانه می‌زدند، پیراهن تازه بر تن وی می‌نمودند و
او را چون عروسی می‌آراستند، او «عروس چهارده فال» نام داشت. دختران هنگام
آراستن او می‌کوشیدند که نور ماه به عروس نازنین نیفتد و یا بد کیشی
رخساره او را نبیند. سپس جامی را پر از آب مصفا در برابر عروس گذاشته و
انگشتریهای خویش را داخل آن می‌انداختند و هر یک نیتی می‌کردند. بعد
نوجوانی را که اشعار فراوان می‌دانست، به محفل خود دعوت میکردند و از او
می‌خواستند که غزلیاتی را بخواند بنوبت انگشترها را از آب بیرون می‌کشید و
دختران غزل را برای خود تفسیر می‌کردند. تفسیر هر غزل فال دختری بود که
انگشترش بیرون آورده می‌شد.

سنت دیگر موسم نوروزی آن بود که زنان و دختران چند روز پیش از فرارسیدن
جشن خانه تکانی می‌کردند، ظروف شکسته یا درزگرفته، سفالی و چینی را از
خانه بیرون می‌ریختند،‌آفتابه و دست‌شو، تغار خمیر، کوزه آب و دیگر ظروف
فلزی مسی و برنجی زنگ زده را می‌شستند. همچنین دودکش اجاق را از دوده و
غبار پاک و آنرا یکجا جمع نموده، بر آن روغن می‌ریختند و آتش می‌زدند.
خجندیان رسوم مزبور را «خانه‌برداری» می نامند.

کشاورزان خجند در اواخر به اصطلاح چله زمستان مراسم «گاو براران» (بردن
گوساله های تازه ) دارند. ایشان گاوهای شخم زن را از آغلها درآورده و چند
روز در هوای آزاد نگه می‌داشتند و خوراک خوب می‌دادند و آنها را «خنک»
(خنک) میکردند. سپس با روغن زعیر (نوعی روغن سیاه) نان روغنی دیگی قلیفی،
پلو و کاچی پخته به سرزمین می‌رفتند. پیش از آغاز شخم، نان روغنی دیگی و
کاچی را همراه اقوام خویش می‌خوردند و چند نان روغنی را هم به شاخ گاوها
می آویختند و کاچی را به سر و صورت برزگاوان (گاوهای نر بزرگ) می‌مالیدند.
پس از دعای خیر به امید فراوانی محصول، زمین را یک یا دو «خط» (نوبت)
«جفت» (شیار یا شخم) میکردند.

استقبال از نوروز بیش از همه با پاک ساختن جوی نهر، حوض محله و کار صحرا
آغاز می شد. در خجند تا زمان حکومت شوروی، تقریبا بیش از هزارجوی، آبراهه
و صد حوض باشی از آب سیل وجود داشت. مردان و جوانان محله دسته جمعی آنها
را از گل و لای پاک می‌کردند.

در لایروبی نهرها و جویبارها، تعمیر درغات (آب بند) و سربندها و
دروازه‌های توزیع آب میرابها نظارت می‌کردند. و به کسانی که از آغاز
«آبشوی» یخ‌ (یخ آب شده) سلسله کوههای ترکستان مژده می آ‌وردند، «شادیانه»
می‌دادند.

خجند قدیم شهر باغ و بوستانها بوده بعضی از عناصر و اجزای جشن نوروز مسلما
به آب و آبیاری و بزرگداشت آن مربوط بود. در خجند و نواحی اطراف آن
«آبپرتایی»، یا موسم تقسیمات آب، عادتا از 24 فوریه (5 اسفند) شروع می‌شد
و اولین آب نصیب شهر و روستای اونجی می‌شد. سپس آب را کشاورزان روستاهای
قسته کوزوغولک‌انداز صاحب میگردیدند. کشاورزان اصیل خجندی آب نخستین را
«گرماب» می‌نامیدند. پیران یادآوری میکنند که سرنوشت محصول تازه اکثرا
بستگی به گرمابدهی داشت. گرمابدهی و جشن نوروز در خجند همزمان برپا می‌شد.
کشاورزان می‌کوشیدند میدان کشت و پالیز خویش را هرچه سریعتر گرماب‌دهند و
همزمان از بزم و طرب جشن نیز بی‌نصیب نگردند.

خجندیان شبی که «ماه چهارده روز» طلوع می‌کرد، به پیشواز نوروز می‌رفتند و
شب مزبور را «شب چهارده فال» می‌نامیدند. بنا به گفته کشاورزان کهنسال
درشب و روزهای «ششه» باید بونجه به اندازه 4 تا 5 انگشت بلند شده و جو و
گندم هم نمو می‌کرد. و به صحرا غولکها (نوعی پرنده) به پرواز درمی‌آمدند و
آمدن آنها نشانه‌ای از بار بود.

در مورد زمان نوروز در خجند توضیح بیشتری لازم است. نوروز در دوران زندگی
عمر خیام 15 یا 16 مارس (24 یا 25 اسفند) فرا می‌رسید. اما بر اساس قانونی
که در نجوم آن را «قانون لغوش» می‌نامند، طی 800 سال پس از اصلاحات عمر
خیام، نقطه تعادل بهاری شب و روز باز 30 درجه انحراف یافته که آن با 6 تا
7 روز برابر است. از این مطالب چنین برمی‌آید که در سده‌های نخستین هزاره
اول میلادی، بر اساس همان قانون فوق که متذکر شدیم، هنگام تعادل شب و روز
نه چون امروز – که مطابق است با اول فروردین – بلکه شامگاه 7 مارس (16
اسفند) فرا می‌رسید.

چون وضع طبیعی خجند و نواحی آن با همان تقویم زمان و تاریخ محلی عملا
بیشتر اوقات به تقویم قدیمی وفادار ماندند و اصلاحات عمر خیام را
نپذیرفتند. بدین سبب است که تاکنون در خجند در شامگاه 16 اسفند ماه به
استقبال نوروز می‌روند.

وضع طبیعی خجند با تقویم مرسوم در زمان ساسانیان بیشتر موافق بود، لذا به همان تقویم وفادار ماندند و اصلاحات عمر خیام را نپذیرفتند.

خجند قدیم شهر باغ و بوستانها بود و بخشی از مراسم نوروزی به آب و آبیاری و بزرگداشت آن مربوط بود.

چون دیگر مناطق آسیای میانه، در خجند نیز آغازگر نوروز بچه‌ها هستند. آنها
صبحدم راهی کوه میوه غول، تل و دامنه تپه‌های کوهک زخک شده (تپه شده)، به
جمع‌آوری زردگلک می‌پردازند که خجندیان «بایچچک» می‌خوانند. با فرا رسیدن
شام بچه‌ها با دسته گل، یک یک به خانه ها باز می‌گردند و اهل خاندان را با
پیام سال نو شادباش می‌گویند و در عوض، شیرینی، پول و غداهای لذیذ دریافت
می‌نمایند.هنگام خانه گشتک (خانه به خانه رفتن) بچه‌ها بهار را توصیف
می‌کنند:

بهـــار آمـــد،بهـــار آمـــد

بهـــــار لالــــه‌زار آمــــد

بــه دهقــان وقـت کـار آمــد

بـدوسـتان گــل قطــار آمـــد

صاحبخانه‌ها یا کدبانوها با شنیدن سرود شادی، درها را باز می‌کردند و دسته
گل نوروزی (با یچچک) را از رئیس گروه می‌گرفتند و بر ابرو و چشمان خود
می‌مالیدند، و در صورت داشتن مهمان آن را برای مهمانان داخل خانه نیز
می‌بردند و سپس با هدایایی که عبارت بود از شیرینی و غذا و .. باز
می‌گردانیدند. پیرزنان هم در یک گوشه خلوتخانه بر طبقهای سفال یا چینی
گندم می‌کاشتند و با نزدیک شدن ایام جشن سمنو می‌پختند. پختن سمنو رسم و
آیینهای خود را داشت. هنگام پختن سمنو زنان همسایه و دختران می‌آمدند و
دور دیگ سمنو می‌نشستند و سرود می‌خواندند و شادمانی می‌کردند. در ادامه
بزم، قصه می‌خواندند و به تعریف افسانه‌ها می‌پرداختند. رویاندن گندم و
پختن سمنو از جوانه آن تا حدودی رمز تولید روز نو بود. در محفل مذکور
مردان را راه نمی‌دادند. در آغاز جشن نوروز زنان خجند به تهیه و آماده
ساختن خوراکیها و خورشهای متنوع و شربتنهایی چون آب زردآلو، شربت نوروزی،
حلوا و شیرینی‌ها می‌پرداختند. به همین طریق «دستر خوان» (سفره) ادامه را
آماده می‌ساختند. کدبانو‌ها شام سال نو از کشمش و مویز پلوعیدانه پخته به
خانه‌های همسایه‌ها، خویشان و اقربا می‌فرستادند. خجندیان آش مزبور را «آش
الیشکان» (پلویی برای معاوضه) مینامند و تهیه آن امروز نیز رایج است.

موقع فرا رسیدن عید، زنان آرایش خود را فراموش نمی‌کردند و در آستانه
نوروز به دست و پاها حنا می‌بستند، به ابروان وسمه و به مژگان سرمه
می‌کشیدند و با تزئینات موروثی خود را می‌آراستند.
پیر و برنا و مرد و زن منازل شهری خویش را ترک می‌کردند و به دشت و دمن و
مناطق تجمع برای جشنها می‌رفتند. تجلیل نوروز اساسل در دو محل صورت
می‌گرفت، یکی «سیرگاه» نام داشته، در ساحل رودسیر (سیر دریا) که محوطه‌ای
درحومه شهر بود (و هم اکنون محل بیمارستانی است).

همه ساله پیش از فرا رسیدن جشن نوروز، سیرگاه را هموار و بین تاجران،
دکانداران تقسیم می‌کردند. در روزهای جشن که یک هفته تمام ادامه می‌یافت،
درسیرگاه، مطربان، حافظان، (خوانندگان، سرودخوانان)، داربازان (طناب‌بازان
و سیرک بازان) هنرنمایی می‌کردند. این سیرگاه در جوار مزار حضرت بابا قرار
گرفته بود. با اینکه معماری مزار مربوط به قرن 12 بود، خود مزار خیلی
قدیمی بنظر می‌رسید. به قول پیرمردان خجند، حضرت بابا، موکل رود سیر بوده
است. زمانی از زیر یگانه درخت سده (نام درختی از خانواده نارون) مزار حضرت
بابا جشمه‌ای جاری بود که در اشعار بعضی از شاعران خجند وصف شده است.

همچنین در ساحل رودسیر بیدزاری قرارداشت. روزهای جشن نوروز در این بیدزار
زنان و دختران از شاخه‌های بید، خیمه‌هایی برپا می‌کردند. آنان کودکان
بیمار را بر روی شاخه‌های جوان می‌خوابانیدند. جوانان خجندی هفته جشن را
با جمعی از دوستان خویش دور هم جمع می‌شدند و مدتی را در خیمه‌های ساحل
رود سپری می‌کردند. خجندیان گروه جوانان را (چادر خیالان) می‌خواندند. جشن
عمومی مردم شهر عادتا در چهارراه مردان نزدیک پنجشنبه بازار آغاز می‌شد و
مردم به وسیله اسب و کالسکه‌های منقش به سوی سیرگاه می‌رفتند. و خود را به
آنجا می‌رسانیدند. در ایام نوروز خجندیان، دسته جمعی برای سیاحت لاله‌ها
به سوی کوه میوه غول مزار خواجه باقرغان روستای شیخان آوچی قلعچه رهسپار
می‌شدند.. لاله‌های کوه میوه غول به سبب شادابی رنگ و اندازه گلبرگ و ساقه
بلند بی‌همتا محسوب می‌شوند.

ساکنان خجند در کوه میوه غول، کنار چشمه ارزنگ- یکی از مناطق خوش آب و
هوای خجند بشمار می‌رفت- جمع می‌آمدند. قابل ذکر است که در اطراف چشمه
ارزنگ سنگهای بزرگی قرار دارند که زمانی بر اثر زمین لرزه از قله کوه
پایین افتاده‌اند. با گذشت ایام، و بر اثر تابش آفتاب و باریدن باران،
انسان، حیوانات و بعضی اشیا تشبیه شده‌اند. زائران، بخصوص زنان، سنگهای
مذکور را زیارت می‌کردند، گوشه آنها را روغن میالیده، نزدشان غذا
می‌گذاشتند. این عادت کهن هنوز هم درمیان ساکنان منطقه نورستان افغانستان
وجود دارد.

چنانکه در بالا اشاره شد، محل دیگر برگزاری جشن نوروز، روستای شیخان آوچی
قلعچه بود. با وجود دور بودن آن از خجند اهالی شهر با وسایل سواری که در
اختیار داشتند، خود را به آنجا می‌رسانیدند، تا چند روزی را در شادی و
سرور سپری کنند.

شهریان موضع کوهستانی نامبرده را «سرآب» می‌خوانند. البته قرار گرفتن محل
برگزاری جشنها در سرآب بی سبب نیست. برگزار کردن جشن نوروز در کنار
چشمه‌ها و رودها یکی از سنتهای مهم همه اقوام ایرانی است. مرقد خواجه
باقرغان درساحل چپ رود، محل تنگنای رود تکاب قرار دارد و در ساحل راست رود
محل زیارت و قربانی قدیمی است. مردم به نیت افزایش آب رود گوساله، بز و
گوسفند و خروس قربانی می‌کردند. در میدان سرسبز مزار خواجه باقرغان هر یک
از محله‌های شهر خجند، قطعه مقرری خود را به صورت صفه یا کوشک می‌آراستند
و ایام عید و دیگر اوقات تفریح را در آن سپری می کردند.

خجندیان دهه اول نوروز، به همراه اهل بیت و هم محله‌ایهای خویش به باغهای
کنار شهر و ساحل رودها می‌رفتند و مثل اهالی سایر مناطق تاجیک نشین ضیافتی
به نام «آش درویشان» برپا می‌کردند. علت نامگذاری مراسم مزبور آن بود که
خوراکی از مواد مختلف در یک دیگ پخته می‌شد،‌زیرا شرکت کنندگان در مراسم
آش درویشان، هر آنچه را که در توان داشتند به سفره عمومی می‌ریخته و غذای
حاضر شده را با هم صرف می‌کردند. یکی از آیینهای خاص تجلیل نوروز در خجند
آن بود که پسران و دختران مشعل‌هایی را افروخته و با فرا رسیدن شام روی
بام خانه‌ها می‌رفتند و سرودهای نوروزی و بهاری می‌خواندند.
در روزهای جشن، جوانان کوی و محله‌های همسایه میان خود «جنگ لگدک»
(مبارزه‌ای مثل تکواندو) و «خوابانک» (نوعی کشتی) برگزار می‌کردند. مسابقه
نامبرده از بازیهای بسیار قدیم است و اشاره‌هایی به آنها در ابیات زمان
ساسانیان دیده می‌شود. این ورزش کهن در خجند تا سالهای 20 قرن حاضر محفوظ
و میان مردم رایج بوده است. در بازی لگدک دستها شرکت ندارند و حریفان باید
تنها با پا مبارزه کنند. در مسابقه روستای غالب تا سال بعد به اصطلاح لوطی
شهر شناخته می‌شد. آزمون نامبرده تا اندازه‌ای محتوای قصه «روایت سغدی»
ساتم‌الوغ زاده را بخاطر می‌آورد.

تقسیم شهر به دو قسمت و ترتیب سابقه لگدک بازمانده‌ای است از عقاید کهن در
مورد مبارزه همیشگی‌قوای دوگانه خیر و شر، روشنی و تاریکی. مسابقه ورزشی
فوق حالا دیگر به باد فراموشی سپرده شده و برپا نمی‌شود.

روزهای جشن نوروز، زنان و دختران نیز برای خود رسومی داشتند. مثلا آنان به
دیدار نوعروسان می‌رفتند، رسمی که خجندیان «کلین بینان» (دیدار عروس)
می‌نامند. این رسم نیز اکثرا از میان رفته است اما در مناطق حومه شهر،
همانند آن دیده می‌شود، به مناسبت جشن، عروس لباسهای خود را روی طناب
می‌انداخت، یعنی به نمایش می‌گذاشت و در خانه عروس سفره عیدانه
می‌گستردند. لحظه مهم «کلین بینان» امتحان کردن هنر چای‌ریزی عروس بود.

چابکی و عقل تازه عروس در چای ریزی معین می‌شد. در پایان محفل، عروس با
دوستانش به بازیهای گوناگونی از قبیل چهار مغزبازی، (گردو بازی) سقابازی،
(تیله بازی)، پریدن اکوانچ (مسابقه پرش) و بازیهای دیگر می‌پرداختند.

بن مایه :
ایراس- تارنمای ویکیدا

  1. <LI id=cite_note-0>? Alexander"s dream city, 2,300 years on BBC News, 31 October, 2001
  2. ? ??? ??? ??? ??? ??? انوشه، حسن(به سرپرستی). دانشنامه ادب فارسی: ادب فارسی در آسیای میانه. چاپ اول(ویراست دوم)، تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ????، ISBN 964-422-417-5 (جلد اول)، ‏ص???-???.
[/HTML]


کلمات کلیدی :