مطلب جالب - دانشنامه دوستداران حقیقت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

مطلب جالب

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/3 11:43 عصر

چند ورق کاغذ سیاه

و باز شکست بغض بی صدای من

شروع قصه چشم های بارانی من

و دست های همیشه خسته من

چند ورق کاغذ سیاه

و رقص خاطرات رویایی من

در اوج آسمان تنهایی من

و در فراز آن ، هر شب سیاه

پر است از سکوت سرد و بی ستاره من

چند ورق کاغذ سیاه

و رقص پوچ وخیالی قاصدک خیال

و شکفتن همه آرزوهای محال

چند ورق کاغذ سیاه

تمام دلخوشی سرد و بی صدای یک خیال

 

 

 وقتی میان پرچین های شب

اولین گل شبو به خنده نشست

تمام رازهای شب به سپیده سوگند خوردند

وصبح

که اقاقی با دستان نوازشگر نسیم شکفت

و بهار نارنج به سپیدی نشست

و تمام قاصدکها دسته دسته برای تبریک پریدند

نگاهی به پرستو ها کردم

که سبزترین ترانه ها را

نثار چشم های خسته زمستان میکردند

بهمین سادگی و زیبایی آمد

 

 

 

 

http://dar-entezar2 .blogfa.com/

 

کاش در دهکده عشق فراوانی بود

منتظرتم 




کلمات کلیدی :