اسلام - دانشنامه دوستداران حقیقت
سفارش تبلیغ
صبا ویژن

نگاهى تحلیلى به شرکت پیامبر در جنگها فجار

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/2 3:39 عصر

این داستان در روایت ابن هشام این گونه آمده که گوید:

«چون رسول خدا به سن چهارده سالگى و یا پانزده سالگى رسیدچنانچه ابو عبیده نحوى از ابى عمرو بن علاء حدیث کرده است‏جنگ فجار میان قریش و کنانه از یکسو و قبیله قیس عیلان ازسوى دیگر در گرفت...و سپس انگیزه این درگیرى و جنگ راذکر کرده تا آنجا که گوید:

«....رسول خدا(ص)نیز در برخى از روزها در جنگ حاضرمى‏شد و عموهاى آنحضرت او را بهمراه خود میبردند،و خودآنحضرت فرموده:که من چوبه‏هاى تیرى را که بطرف عموهایم پرتاب مى‏کردند بر مى‏گرداندم....»

و بالاخره در پایان حدیث از ابن اسحاق نقل کرده که گفته‏است:

«رسول خدا در آنروز بیست‏سال از عمر شریفش گذشته بود» (1) و ابن سعد نیز در کتاب‏«الطبقات الکبرى‏»پس از آنکه‏بتفصیل داستان فجار را ذکر کرده در پایان از رسول خدا(ص)

روایت کرده که فرمود:

«...من نیز با عموهایم در آن جنگ حاضر شدم و تیرهائى نیززدم و دوست هم ندارم که نکرده باشم....»

و در پایان گوید:عمر آنحضرت در آنروز بیست‏سال بود.

و سپس از حکیم بن حزام روایت کرده که گوید:من رسول‏خدا را دیدم که در جنگ فجار شرکت کرده بود (2) و یعقوبى درتاریخ خود در اینباره بیش از دیگران مطلب نقل کرده ولى‏پراکنده و مختلف و تردید آمیز،زیرا در آغاز فصل گوید:

«و شهد رسول الله الفجار و له سبع عشرة سنة،و قیل عشرون سنة‏».

یعنى-رسول خدا در فجار حضور داشت و در آنوقت هفده سال داشت و برخى گفته‏اند بیست‏سال داشته و سپس داستان‏جنگ فجار را نقل کرده و آنگاه گوید:

...«آنها در ماه رجب مقاتله و کارزار کردند و جنگ دراثناء آن ماه نزد آنها حرام بود که خونریزى نمى‏کردند و از این‏جهت آنرا فجار نامیدند زیرا حرمت ماه حرام را شکستند و هرقبیله‏اى را سرکرده‏اى بود و سر کرده بنى هاشم زبیر بن‏عبد المطلب بود....»

و بدنبال آن گوید:

«و در روایتى آمده که ابو طالب مانع شد از اینکه احدى ازبنى هاشم در این جنگ شرکت کنند و علت آنرا نیز اینگونه بیان‏کرده فرمود:

«هذا ظلم و عدوان و قطیعة و استحلال للشهر الحرام و لا احضره‏و لا احد من اهلی فاخرج الزبیر بن عبد المطلب مستکرها..»

این ستمگرى و تجاوز و قطع رحم و شکستن حرمت ماه حرام‏است و نه من و نه هیچیک از خاندانم در آن حاضر نخواهیم شد،ولى بالاخره زبیر بن عبد المطلب را اجبارا و اکراها به جنگ‏بردند.و علت این اجبار و اکراه را نیز اینگونه ذکر کرده که‏گوید:

عبد الله بن جدعان تیمى و حرب بن امیه گفتند:کارى که بنى هاشم در آن حضور نداشته باشند ما هم حاضر نمى‏شویم وبدینجهت زبیر از روى ناچارى شرکت کرد...

و سپس قول دیگرى نقل مى‏کند که ابو طالب روزها درجنگ حاضر مى‏شد و رسول خدا نیز با وى حضور مى‏یافت، وهرگاه آنحضرت در جنگ حاضر مى‏شد قبیله کنانه بر قبیله قیس‏پیروز مى‏شد،و آنها دانستند که این پیروزى از رکت‏حضورآنحضرت است و از اینرو به آنحضرت گفتند:

«یابن مطعم الطیر و ساقی الحجیج لا تغب عنا فانا نرى مع‏حضورک الظفر و الغلبة‏»

-اى پسر غذا دهنده پرندگان و سیرآب کننده حاجیان،مارا از حضور خود در جنگ محروم مکن که ما ببرکت‏حضور توشاهد پیروزى و ظفر بر دشمن خواهیم بود.

و رسول خدا در پاسخشان فرمود:

«فاجتنبوا الظلم و العدوان و القطیعة و البهتان فانی لا اغیب‏عنکم‏»

شما نیز از ستم و تجاوز و قطع رحم و بهتان خوددارى کنید تامن نیز در کنار شما باشم!

و آنها چنین قولى دادند،و رسول خدا پیوسته با ایشان بود تابر دشمن پیروز شدند یعقوبى گوید:و در روایت دیگرى از رسول خدا(ص)

روایت‏شده که فرمود:

«شهدت الفجار مع عمی ابی طالب و انا غلام‏»من در جنگ فجار بهمراه عمویم ابو طالب حاضر شدم و درآنوقت پسرکى بودم و در پایان گوید:

«و روى بعضهم انه شهد الفجار و هو ابن عشرین سنة،و طعن‏ابا براء ملاعب الاسنة فاراده عن فرسه و جاء الفتح من قبله‏»و برخى روایت کرده‏اند که آنحضرت در فجار شرکت کرد ودر آنوقت‏بیست‏ساله بود،و نیزه‏اى بر ابو براء«ملاعب الاسنه‏»زد و او را از اسب بر زمین افکند،و همان سبب پیروزى ایشان‏گردید (3) .

نظر تحقیقى در اینباره

نگارنده گوید:براى آنکه ما وقت زیادى از خود و شما رانگیریم بطور اجمال مى‏گوئیم:

داستانى که روایت معتبرى در باره آن نرسیده....و آنها نیز که‏بما رسیده از جهاتى مختلف است:

1-از نظر سن رسول خدا در آن روز که یکى 14 ساله و جاى‏دیگر 15 ساله،و در حدیث دیگر 17 ساله،و در چند جا 20ساله آمده بود و در یک جا نیز به تعبیر«غلام‏»آمده که معمولا به‏سنین 7 تا 14 سال اطلاق مى‏شود...

2-از نظر شرکت و عدم شرکت‏بنى هاشم،و در نتیجه‏شرکت و عدم شرکت رسول خدا(ص)که در برخى اثبات شده ودر برخى نفى شده...

3-و از نظر شرکت‏سایر افراد و قبائل نیز مانند حرب بن‏امیه و دیگران در این روایات اختلاف زیادى دیده مى‏شود.

4-و از نظر سال وقوع این جنگ که در برخى آمده بیست‏سال پس از داستان فیل و در برخى 14 سال ذکر شده....و ازاینها گذشته این داستان در بسیارى از کتب قدیم و جدیدتاریخى و حدیثى ذکر نشده و بحثى از آن بمیان نیامده،مانندتاریخ طبرى و کامل ابن اثیر و کتابهاى شیعه و دیگران....

و با توجه به اینکه بگفته خود اینان،این جنگ در ماه حرام‏واقع شد و این گناه بزرگى بود که موجب ظلم و عدوان وقطع رحم گردید و بدان خاطر آنرا«فجار»گفتند....و از آنسوما در قسمتهاى گذشته گفتیم که رسول خدا از کودکى با اعمال‏خلاف و فسق و فجور و گناهان مردم زمان جاهلیت مبارزه مى‏کرد،و هر جا که مى‏توانست مخالفت‏خود را با کارهاى‏ناشایست ایشان ابراز مى‏نمود و ابو طالب عموى آنحضرت نیزصرفنظر از مقام والا و سیادتى که بر بنى هاشم داشت طبق‏روایاتى که به برخى از آنها قبلا اشاره کردیم،و در صفحات‏آینده نیز شاید روایات بیشترى در اینباره نقل کنیم، از اوصیاءپیمبران الهى و تابع دین حنیف ابراهیم علیه السلام بود،و داراى‏مقام وصایت و حامل اسرار پیمبران الهى بوده...و چگونه‏مى‏توان پذیرفت که رسول خدا و عمویش ابو طالب در چنین‏جنگى شرکت جسته و حتى کمک به جنگجویان قریش وکنانه کنند....

بنابر این اصل پذیرفتن این داستان مشکل و دلیل معتبرى برآن نداریم.

پى‏نوشتها:

1-سیره ابن هشام ج 1 ص 184-186.

2-الطبقات الکبرى ج 1 ص 126-128.

3-تاریخ یعقوبى ج 2 ص 9-10.

درسهایى از تاریخ تحلیلى اسلام جلد اول صفحه 299

رسولى محلاتى

منبع.http://www.hawzah.net




کلمات کلیدی :

<   <<   36   37   38   39   40   >>   >