مذهب در عربستان
کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 43
نویسنده: جعفر سبحانى
وقتى ابراهیم خلیل،پرچم یکتا پرستى را در محیط حجاز برافراشت و با همیارى فرزند خود،اسماعیل«کعبه»را تعمیر نمود،گروهى به او پیوستند و از اشعه خورشید وجود او،دلهائى روشن گردید.اما درست معلوم نیست که تا چه اندازه آن رادمرد الهى، توانست آئین توحید را گسترش دهد،و صفوف فشردهاى را از خداپرستان تشکیل دهد.
امیر مؤمنان،اوضاع مذهبى ملل عرب را چنین تشریح مىکند:
«مردم آنروز داراى مذهبهاى گوناگون،و بدعتهاى مختلف و طوائف متفرق بودند، گروهى خداوند را به خلقش تشبیه مىکردند(و براى او اعضائى قائل بودند)،و برخى در اسم او تصرف مىکردند(مانند بت پرستان،که«لات»را از الله و«عزى»را از عزیز گرفته بودند)،و جمعى به غیر او اشاره مىکردند سپس آنان را به وسیله رسول اکرم هدایت کرد و به معارف الهى آشنا ساخت» (1)
طبقه روشنفکر عرب،ستاره و ماه را مىپرستیدند.تاریخ نویس معروف عرب،«کلبى»،که در سال 206 هجرى وفات یافته،چنین مىنویسد:قبیله«بنى ملیح»جن پرستبودند و قبیله«حمیر»آفتاب،و«کنانه»ماه،و«تمیم»دبران،و«لخم»مشترى،و«طى»سهیل،و«قیس»شعرى، و«اسد»عطارد را مىپرستیدند.
اما طبقه منحط،که اکثریتسکنه عربستان را تشکیل مىداد،علاوه بر بتهاى قبیلهاى و خانگى،به تعداد روزهاى سال 360 بت مىپرستیدند،و حوادث هر روز را به یکى از آنها وابسته مىدانستند.
بت پرستى در محیط مکه،پس از ابراهیم خلیل«ع»به کوشش«عمرو بنقصى»انجام گرفت. ولى به طور مسلم در روزهاى نخستبه این صورت گسترده نبود،بلکه روز نخست آنها را شفیع دانسته،آنگاه گام فراتر نهاده،کم کم آنها را صاحبان قدرت پنداشتند. بتهائى که دور کعبه چیده شده بود،مورد علاقه و احترام همه طوائف بوده،اما بتهاى قبیلهاى تنها مورد تعظیم یک دسته خاصى بود،و براى اینکه بت هر قبیله محفوظ بماند، براى آنها جاهائى معین مىکردند و کلید دارى معابد،که جایگاه بتان بود به وراثت دستبه دست مىگشت.
بتهاى خانگى،هر شب و روز میان یک خانواده پرستش مىشد،هنگام مسافرت خود را به آنها مىمالیدند،و در حال مسافرت براى عبادت خود،سنگهاى بیابان را مىپرستیدند،و در هر منزلى که فرود مىآمدند،چهار سنگ انتخاب کرده،و زیباتر از همه را معبود و بقیه را پایه اجاق قرار مىدادند.
اهالى مکه،علاقه مفرطى به حرم داشته و هنگام مسافرت سنگهائى از آن همراه خود برده،و در هر منزلى فرود مىآمدند،آنها را نصب کرده و مىپرستیدند.و شاید اینها همان«انصاب»باشند که به سنگهاى صاف و بى شکل تفسیر شده،و در برابر آن«اوثان»است که به سنگهاى شکل دار و پر نقش و نگار و تراشیده معنى گردیده است.و اما«اصنام»بتهائى بودند،که آنها از زر و سیم ریخته و یا از چوب تراشیده مىشدند.
خضوع اعراب در برابر بتها واقعا حیرت انگیز بود،آنها معتقد بودند که به وسیله قربانیها مىتوان رضایت آنها را جلب کرد،و پس از قربانى کردن،خون حیوان قربانى شده را،به سر و صورت بت مىمالیدند،و در کارهاى بزرگ و سنگین از آنها مشورت مىکردند و مشورت آنان چوبهائى بود که در یکى مىنوشتند«افعل»،و در دیگرى«لا تفعل»،سپس دست دراز مىکردند،و هر کدام از آنها بیرون مىآمد،بر طبق آن عمل مىنمودند.
خلاصه:بت پرستى دین رایجبود و به صورتهاى گوناگون در بین آنان نفوذ داشت. کعبه،در حقیقتبتخانه خدایان اعراب جاهلى بود،و هر قبیله در آنجا بتى داشت و بالغ بر 360 بتبه اشکال مختلف در این خانه بود.حتى نصارى هم آنجا بر روى ستونها و دیوارها،صورت مریم و عیسى و تصویر فرشتگان و داستان ابراهیمرا نقش کرده بودند.از جمله«لات»و«منات»و«عزى»،که قریش آنها را دختران خدا مىشمردند،و مورد پرستش خاص آنها بود.«لات»،مادر خدایان به شمار مىآمد،معبدش نزدیک«طائف»قرار داشت و به صورت سنگ سفیدى بود که پرستش مىشد.«منات»،خداى سرنوشت و پروردگار مرگ و اجل بود،که معبدش بین مکه و مدینه بود.
«لات»و«عزى»را ابو سفیان در روز احد،همراه خویش آورده بود،و از آنها استمداد مىجست.گویند:یک تن از بنى امیه،به نام«ابو احیحه سعید بن عاص»،در بستر مرگ مىگریست.ابو جهل که به عیادتش آمده بود،گفت:این گریه براى چیست؟آیا از مرگ مىترسى که از آن گریزى نیست؟گفت نه لیکن،از آن مىترسم که بعد از من، مردم«عزى»را نپرستند.ابو جهل گفت:«عزى»را مردم به جهت تو نپرستیدهاند،تا به سبب مرگ تو از پرستش آن دستبردارند. (2)
غیر از اینها،خدایان دیگر هم در میان اعراب مورد تکریم بودند.چنانکه قریش،در داخل کعبه بتى داشت که«هبل»خوانده مىشد.نه تنها هر قبیله داراى بت مخصوصى بود،بلکه در هر خانوادهاى علاوه بر پرستش بت قبیله،بتخانوادگى نیز داشتند و اشیاء گوناگون، از ستارگان گرفته تا ماه و آفتاب و سنگ و چوب و خاک و خرما و مجسمههاى مختلف،مورد پرستش هر یک از قبائل مختلف بود،که در کعبه و در سایر معابد،این بتها مورد توجه قریش و سایر اعراب بودند.نسبتبه آنها مراسم طواف و قربانى به جاى آورده مىشد و هر قبیله،هر ساله شخصى را با تشریفاتى انتخاب مىکرد و در پیشگاه الهه و اصنام خود قربانى مىساخت،و پیکر خونینش را،در نزدیکى قربانگاه دفن مىکرد.
این بیان مىرساند که چگونه صفحه جزیرة العرب،از خانه تا بیابان و از خانه خلق تا خانه خالق،انباشته و آکنده از الهه و اصنام بود. (3) بر اثر پرستش این معبودهاى پوشالى گوناگون،تضادها و تعارضها و جنگها و اختلافها و کشت و کشتارها و بالاخره بدبختىها و خسارتهاى مادى و معنوى فراوانى،دامنگیر این صحرانشینان وحشى بود.
امیر مؤمنان على«ع»در یکى از خطبههاى خود،درباره اعراب پیش از اسلام مىفرماید: «خدا محمد«ص»را،به رسالت مبعوث ساخت،تا جهانیان را بیم دهد و او را امین دستورهاى آسمانى خود قرار داد.در آن حال،شما اى گروه عرب بدترین دینها را داشتید،و در بدترین سرزمینها زندگى مىنمودید،و در بین سنگهاى خشن و مارهاى گزنده مىخوابیدید،از آب تیره مىنوشیدید و غذاى ناگوار مىخوردید،خون یکدیگر را مىریختید و پیوندهاى خویشاوندى را قطع مىنمودید،بتها در میان شما بر پا بود و گناهان سراسر وجود شما را فراگرفته بود.» (4)
طرز تفکر اعراب درباره انسان پس از مرگ
آنان این مشکل فلسفى را چنین تشریح مىکردند:روان انسان پس از مرگ به صورت پرندهاى،شبیه«بوم»،به نام«هامه و صدى»،از کالبد بیرون مىآید و پیوسته در کنار جسد بیروح انسان شیون مىکند،و نالههاى جان خراش و وحشتزا سرمىدهد.آنگاه که کسان مرده،وى را به خاک سپردند،روح او به صورتى که گفته شد،آرامگاه وى را مسکن اتخاذ مىکند و تا ابد قرار مىگیرد،و گاهى براى اخذ اطلاعات از اوضاع فرزندان، بر بام خانه فرزندان مىنشیند.
اگر انسان،به وسیله مرگ غیر طبیعى،چشم از این جهان پوشیده باشد،حیوان نامبرده پیوسته صدا مىزند:اسقونى...!اسقونى...!یعنى با ریختن خون قاتل من،سیرابم کنید و تا انتقام از قاتل گرفته نشود،خاموش نخواهد شد.
پىنوشتها:
1. «و اهل الارض یومئذ ملل متفرقة،و اهواء منتشرة،و طوائف متشتتة بین مشبه لله بخلقه، او ملحد فی اسمه او مشیر الى غیره فهداهم به من الضلالة،و انقذهم من الجهالة»، نهج البلاغه،خ 1.
2. الاصنام نگارش نسابه معروف به کلبى،ص 23.
3. به قول شاعر:معابد جمله ویرانه،حریم کعبه بتخانه×ز خالق،خلق بیگانه،چه در ضرا چه در سرا.
4. «نهج البلاغه»،خ 26.
کلمات کلیدی :