اسلام - دانشنامه دوستداران حقیقت

مذهب در عربستان

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/2 2:44 عصر

کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 43

نویسنده: جعفر سبحانى

وقتى ابراهیم خلیل،پرچم یکتا پرستى را در محیط حجاز برافراشت و با همیارى فرزند خود،اسماعیل‏«کعبه‏»را تعمیر نمود،گروهى به او پیوستند و از اشعه خورشید وجود او،دلهائى روشن گردید.اما درست معلوم نیست که تا چه اندازه آن رادمرد الهى، توانست آئین توحید را گسترش دهد،و صفوف فشرده‏اى را از خداپرستان تشکیل دهد.

امیر مؤمنان،اوضاع مذهبى ملل عرب را چنین تشریح مى‏کند:

«مردم آنروز داراى مذهبهاى گوناگون،و بدعتهاى مختلف و طوائف متفرق بودند، گروهى خداوند را به خلقش تشبیه مى‏کردند(و براى او اعضائى قائل بودند)،و برخى در اسم او تصرف مى‏کردند(مانند بت پرستان،که‏«لات‏»را از الله و«عزى‏»را از عزیز گرفته بودند)،و جمعى به غیر او اشاره مى‏کردند سپس آنان را به وسیله رسول اکرم هدایت کرد و به معارف الهى آشنا ساخت‏» (1)

طبقه روشنفکر عرب،ستاره و ماه را مى‏پرستیدند.تاریخ نویس معروف عرب،«کلبى‏»،که در سال 206 هجرى وفات یافته،چنین مى‏نویسد:قبیله‏«بنى ملیح‏»جن پرست‏بودند و قبیله‏«حمیر»آفتاب،و«کنانه‏»ماه،و«تمیم‏»دبران،و«لخم‏»مشترى،و«طى‏»سهیل،و«قیس‏»شعرى، و«اسد»عطارد را مى‏پرستیدند.

اما طبقه منحط،که اکثریت‏سکنه عربستان را تشکیل مى‏داد،علاوه بر بتهاى قبیله‏اى و خانگى،به تعداد روزهاى سال 360 بت مى‏پرستیدند،و حوادث هر روز را به یکى از آنها وابسته مى‏دانستند.

بت پرستى در محیط مکه،پس از ابراهیم خلیل‏«ع‏»به کوشش‏«عمرو بن‏قصى‏»انجام گرفت. ولى به طور مسلم در روزهاى نخست‏به این صورت گسترده نبود،بلکه روز نخست آنها را شفیع دانسته،آنگاه گام فراتر نهاده،کم کم آنها را صاحبان قدرت پنداشتند. بتهائى که دور کعبه چیده شده بود،مورد علاقه و احترام همه طوائف بوده،اما بتهاى قبیله‏اى تنها مورد تعظیم یک دسته خاصى بود،و براى اینکه بت هر قبیله محفوظ بماند، براى آنها جاهائى معین مى‏کردند و کلید دارى معابد،که جایگاه بتان بود به وراثت دست‏به دست مى‏گشت.

بتهاى خانگى،هر شب و روز میان یک خانواده پرستش مى‏شد،هنگام مسافرت خود را به آنها مى‏مالیدند،و در حال مسافرت براى عبادت خود،سنگهاى بیابان را مى‏پرستیدند،و در هر منزلى که فرود مى‏آمدند،چهار سنگ انتخاب کرده،و زیباتر از همه را معبود و بقیه را پایه اجاق قرار مى‏دادند.

اهالى مکه،علاقه مفرطى به حرم داشته و هنگام مسافرت سنگهائى از آن همراه خود برده،و در هر منزلى فرود مى‏آمدند،آنها را نصب کرده و مى‏پرستیدند.و شاید اینها همان‏«انصاب‏»باشند که به سنگهاى صاف و بى شکل تفسیر شده،و در برابر آن‏«اوثان‏»است که به سنگهاى شکل دار و پر نقش و نگار و تراشیده معنى گردیده است.و اما«اصنام‏»بتهائى بودند،که آنها از زر و سیم ریخته و یا از چوب تراشیده مى‏شدند.

خضوع اعراب در برابر بتها واقعا حیرت انگیز بود،آنها معتقد بودند که به وسیله قربانیها مى‏توان رضایت آنها را جلب کرد،و پس از قربانى کردن،خون حیوان قربانى شده را،به سر و صورت بت مى‏مالیدند،و در کارهاى بزرگ و سنگین از آنها مشورت مى‏کردند و مشورت آنان چوبهائى بود که در یکى مى‏نوشتند«افعل‏»،و در دیگرى‏«لا تفعل‏»،سپس دست دراز مى‏کردند،و هر کدام از آنها بیرون مى‏آمد،بر طبق آن عمل مى‏نمودند.

خلاصه:بت پرستى دین رایج‏بود و به صورتهاى گوناگون در بین آنان نفوذ داشت. کعبه،در حقیقت‏بتخانه خدایان اعراب جاهلى بود،و هر قبیله در آنجا بتى داشت و بالغ بر 360 بت‏به اشکال مختلف در این خانه بود.حتى نصارى هم آنجا بر روى ستونها و دیوارها،صورت مریم و عیسى و تصویر فرشتگان و داستان ابراهیم‏را نقش کرده بودند.از جمله‏«لات‏»و«منات‏»و«عزى‏»،که قریش آنها را دختران خدا مى‏شمردند،و مورد پرستش خاص آنها بود.«لات‏»،مادر خدایان به شمار مى‏آمد،معبدش نزدیک‏«طائف‏»قرار داشت و به صورت سنگ سفیدى بود که پرستش مى‏شد.«منات‏»،خداى سرنوشت و پروردگار مرگ و اجل بود،که معبدش بین مکه و مدینه بود.

«لات‏»و«عزى‏»را ابو سفیان در روز احد،همراه خویش آورده بود،و از آنها استمداد مى‏جست.گویند:یک تن از بنى امیه،به نام‏«ابو احیحه سعید بن عاص‏»،در بستر مرگ مى‏گریست.ابو جهل که به عیادتش آمده بود،گفت:این گریه براى چیست؟آیا از مرگ مى‏ترسى که از آن گریزى نیست؟گفت نه لیکن،از آن مى‏ترسم که بعد از من، مردم‏«عزى‏»را نپرستند.ابو جهل گفت:«عزى‏»را مردم به جهت تو نپرستیده‏اند،تا به سبب مرگ تو از پرستش آن دست‏بردارند. (2)

غیر از اینها،خدایان دیگر هم در میان اعراب مورد تکریم بودند.چنانکه قریش،در داخل کعبه بتى داشت که‏«هبل‏»خوانده مى‏شد.نه تنها هر قبیله داراى بت مخصوصى بود،بلکه در هر خانواده‏اى علاوه بر پرستش بت قبیله،بت‏خانوادگى نیز داشتند و اشیاء گوناگون، از ستارگان گرفته تا ماه و آفتاب و سنگ و چوب و خاک و خرما و مجسمه‏هاى مختلف،مورد پرستش هر یک از قبائل مختلف بود،که در کعبه و در سایر معابد،این بتها مورد توجه قریش و سایر اعراب بودند.نسبت‏به آنها مراسم طواف و قربانى به جاى آورده مى‏شد و هر قبیله،هر ساله شخصى را با تشریفاتى انتخاب مى‏کرد و در پیشگاه الهه و اصنام خود قربانى مى‏ساخت،و پیکر خونینش را،در نزدیکى قربانگاه دفن مى‏کرد.

این بیان مى‏رساند که چگونه صفحه جزیرة العرب،از خانه تا بیابان و از خانه خلق تا خانه خالق،انباشته و آکنده از الهه و اصنام بود. (3) بر اثر پرستش این معبودهاى پوشالى گوناگون،تضادها و تعارضها و جنگها و اختلافها و کشت و کشتارها و بالاخره بدبختى‏ها و خسارتهاى مادى و معنوى فراوانى،دامنگیر این صحرانشینان وحشى بود.

امیر مؤمنان على‏«ع‏»در یکى از خطبه‏هاى خود،درباره اعراب پیش از اسلام مى‏فرماید: «خدا محمد«ص‏»را،به رسالت مبعوث ساخت،تا جهانیان را بیم دهد و او را امین دستورهاى آسمانى خود قرار داد.در آن حال،شما اى گروه عرب بدترین دین‏ها را داشتید،و در بدترین سرزمینها زندگى مى‏نمودید،و در بین سنگهاى خشن و مارهاى گزنده مى‏خوابیدید،از آب تیره مى‏نوشیدید و غذاى ناگوار مى‏خوردید،خون یکدیگر را مى‏ریختید و پیوندهاى خویشاوندى را قطع مى‏نمودید،بتها در میان شما بر پا بود و گناهان سراسر وجود شما را فراگرفته بود.» (4)

طرز تفکر اعراب درباره انسان پس از مرگ

آنان این مشکل فلسفى را چنین تشریح مى‏کردند:روان انسان پس از مرگ به صورت پرنده‏اى،شبیه‏«بوم‏»،به نام‏«هامه و صدى‏»،از کالبد بیرون مى‏آید و پیوسته در کنار جسد بیروح انسان شیون مى‏کند،و ناله‏هاى جان خراش و وحشتزا سرمى‏دهد.آنگاه که کسان مرده،وى را به خاک سپردند،روح او به صورتى که گفته شد،آرامگاه وى را مسکن اتخاذ مى‏کند و تا ابد قرار مى‏گیرد،و گاهى براى اخذ اطلاعات از اوضاع فرزندان، بر بام خانه فرزندان مى‏نشیند.

اگر انسان،به وسیله مرگ غیر طبیعى،چشم از این جهان پوشیده باشد،حیوان نامبرده پیوسته صدا مى‏زند:اسقونى...!اسقونى...!یعنى با ریختن خون قاتل من،سیرابم کنید و تا انتقام از قاتل گرفته نشود،خاموش نخواهد شد.

پى‏نوشت‏ها:

1. «و اهل الارض یومئذ ملل متفرقة،و اهواء منتشرة،و طوائف متشتتة بین مشبه لله بخلقه، او ملحد فی اسمه او مشیر الى غیره فهداهم به من الضلالة،و انقذهم من الجهالة‏»، نهج البلاغه،خ 1.

2. الاصنام نگارش نسابه معروف به کلبى،ص 23.

3. به قول شاعر:معابد جمله ویرانه،حریم کعبه بتخانه×ز خالق،خلق بیگانه،چه در ضرا چه در سرا.

4. «نهج البلاغه‏»،خ 26.

منبع.http://www.hawzah.net




کلمات کلیدی :

<   <<   91   92   93   94   95   >>   >