اسلام - دانشنامه دوستداران حقیقت

وضع عمومى روم مقارن ظهور اسلام

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/2 2:41 عصر

کتاب: فروغ ابدیت، ج 1، ص 69

نویسنده: جعفر سبحانى

روم آن روز،دست کمى از رقیب خود،«ایران‏»نداشت جنگهاى داخلى،و ستیزه‏هاى خارجى که دائما با ایران،بر سر«ارمنستان‏»و غیره داشت،مردم آنجا را براى پذیرش یک انقلاب جدید آماده مى‏ساخت.اختلافات مذهبى،بیش از هر چیز در توسعه این اختلافات دخالت داشت.در میان بت پرستان و مسیحیان شعله جنگ خاموش نمى‏شد، هنگامى که رجال کلیسا حکومت را به دست گرفتند،رقباى خود را سخت تحت فشار نهاده، و این خود به ایجاد یک اقلیت ناراضى کمک مى‏کرد،و عامل بزرگى را که براى پذیرش دین اسلام و استقبال‏گرم ملت روم،از این نهضت،مى‏توان شمرد،محرومیت دسته‏هاى مختلف در اثر خشونت رجال کلیسا بود.اختلاف کشیشان از یک طرف،و مسلکهاى گوناگون مذهبى از طرف دیگر،روز بروز از سطوت و قدرت امپراطورى روم مى‏کاست.

گذشته از اینها پیوسته سفید پوستان و زردپوستان طرف شمال و مشرق،در نظر داشتند که نقاط حاصل خیز اروپا را به دست آورند،و گهگاه در تصادمات،خسارتهاى هنگفتى به یکدیگر وارد مى‏کردند و این خود سبب شد که امپراطورى روم،دو نیمه شده و به دو بلوک شرقى و غربى تقسیم گردید.تاریخ نویسان معتقدند که:اوضاع سیاسى و اجتماعى و مالى روم،در قرن ششم،بسیار آشفته بود.حتى تفوق روم بر ایران را گواه قدرت نظامى وى نمى‏دانند،بلکه معتقدند که شکست ایران،معلول بى‏نظمى دستگاه حاکمه ایران بوده است.این دو کشور که تاج سیادت و سیاست جهان را بر سر نهاده بودند،در عصر طلوع اسلام با یک وضع هرج و مرج به سر مى‏بردند.بدیهى است که این اوضاع یک آمادگى و تشنگى فوق العاده‏اى،براى پذیرش یک آئین صحیح،که به اوضاع زندگى آنها سر و سامانى مى‏بخشد،ایجاد مى‏نماید.

بحثهاى موسمى در روم

در برخى از کشورها جمعى بى کار و هوسران،یک سلسله مسائل پوچ و بى‏معنى را به منظورهاى غیر صحیح،مطرح مى‏سازند و عمر گرانبهاى مردم را هدر مى‏دهند.ما براى این مطلب،نمونه و گواههاى زیادى در بسیارى از کشورهاى مشرق زمین داریم،که فعلا مجال بحث آن نیست.اتفاقا روم آن روز بیش از همه،گرفتار این نوع مسائل بود.مثلا امپراطوران روم و رجال سیاسى،بر اثر پیروى از برخى از دستگاههاى مذهبى معتقد بودند که:مسیح،دو طبیعت و دو مشیت دارد،ولى برخى از مسیحیان‏«یعقوبى‏»قائل بودند که وى فقط یک طبیعت و یک مشیت دارد.همین مسئله بى‏اساس، لطمه شدیدى بر استقلال و هماهنگى روم زد و شکاف عمیقى در میان آنان ایجاد کرد به طورى که دستگاه حاکمه مجبور بود از عقائد خود دفاع کند و براى همین جهت مخالفان را سخت تحت تعقیب قرار داد و همین فشار و انزجار روحى سبب شد که برخى به دولت ایران پناه برند،و هم اینها بودند که در برخورد با سپاه اسلام سنگرها را خالى نمودند،و با آغوش باز سپاه اسلام را استقبال کردند.

روم آن روز،درست مانند قرون وسطاى اروپا بود که‏«فلاماریون‏»،ستاره‏شناس معروف، داستان زیر را پیرامون سطح فرهنگ اروپا در قرون وسطى شرح مى‏دهد.کتاب‏«مجموعه لاهوتیه‏»،مظهر کامل حکمت‏«اسکولاستیک‏»،در قرون وسطى بود،و چهار صد سال به عنوان یک کتاب رسمى در اروپا تدریس مى‏شد.قسمتى از آن کتاب تحت این عنوان بحث مى‏کند:آیا چند فرشته ممکن است در نوک سوزن جاى گیرد؟و یا از مردمک چشم چپ پدر جاویدانى تا مردمک چشم راست وى،چند فرسنک است؟!

روم واژگون بخت،در عین اینکه آن همه ستیزه‏هاى خارجى گریبانگیرش بود،سیل اختلافات داخلى که اکثر به رنگ مذهب جلوه مى‏کرد،هر روز کشور را به لب پرتگاه نزدیک مى‏ساخت.یهود که یک ملت‏شرور و دسیسه باز بودند،چون دیدند که فشار امپراطور مسیحى روم از حد گذشت،نقشه‏هائى براى برانداختن دولت روم کشیدند و یک بار هم شهر«انطاکیه‏»را تصرف نمودند،و گوش و بینى و لب اسقف بزرگ شهر را بریدند. حکومت روم به منظور انتقام،پس از مدتى یهودیان‏«انطاکیه‏»را قتل عام کرد.این کشت و کشتار بى‏رحمانه،میان دو ملت‏یهود و نصارى در روم چند بار تکرار شد،و گاهى موج کینه‏جوئى به خارج از کشور نیز سرایت مى‏کرد.مثلا یهودیان،یک مرتبه هشتاد هزار مسیحى را از ایران خریدند و به منظور انتقام از مسیحیان،مانند گوسفند سر بریدند.

این جاست که خواننده گرامى مى‏تواند دورنماى تاریک و پر هرج و مرج جهان معاصر با طلوع اسلام را مشاهده کند و اعتراف نماید که این تعالیم عالى نجات بخش،از آن محیط ظلمت زده،زائیده فکر بشر نیست،و این نسیم فرح بخش وحدت و اتفاق و آهنگ صلح و صفا که هدف آئین اسلام است،سرچشمه‏اى جز غیب ندارد.چطور مى‏توان گفت اسلامى که حتى به حیوانات حق حیات داده،مولود چنین محیط خون آشام است.

اسلام،تمام این بحثهاى بى‏اساس را در باره اراده و مشیت عیسى‏«ع‏»از بین برد، و در شناسائى مسیح چنین فرمود:

«مسیح فرزند مریم پیامبرى بیش نبود که پیش از وى پیامبران آمده بودند،و مادر وى زن پاکدامن و راستگوئى بود،در عین حال هر دو غذا مى‏خوردند و بشر بودند» (1) .

این آیه،بسیارى از مباحث‏بیهوده رجال کلیسا را درباره روح و خون و هویت عیسى خاتمه داد.چنانکه با تعالیم عالى و زنده کردن ملکات فاضله،بشر را از ماجراجوئى و خونریزى بازداشت.

پى‏نوشت‏ها:

1. ما المسیح بن مریم الا رسول قد خلت من قبله الرسل و امه صدیقة کانا یاکلان الطعام.(مائده-آیه 75).

منبع.http://www.hawzah.net




کلمات کلیدی :

<   <<   91   92   93   94   95   >>   >