اسلام - دانشنامه دوستداران حقیقت

قبیله و ساختار آن

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/2 2:55 عصر

کتاب: تاریخ سیاسى اسلامى، ص 47

نویسنده: دکتر صادق آیینه‏وند

قبیله در عرب به جماعتى اطلاق مى‏شود که بر اساس«نسب»و«خون»به همکارى در جهت بهبود معیشت خود دست زده باشند.اصل مشترک در همه قبیله‏ها«نژاد»و«سرزمین»بود.نیرومندترین چیزى که در واقع ستون حفظ و تداوم قبیله بود و خون و نژاد و وطن را حفظ مى‏کرد،عنصر«عصبیت»بود .

فرد عضو قبیله باید در حفظ این رابطه و استحکام و تداوم آن کوشا باشد و حتى از جان و مال خود دریغ نکند.اگر جرمى رخ مى‏داد،همه قبیله باید تاوان آن را مى‏پرداخت و اگر افتخارى نصیب قبیله بود،همه را شامل مى‏شد.این اصل حتى به عنوان عامل خیر و شر،منشاء وجدانى پیدا کرده بود،چنانکه مى‏گفتند:«فى الجریرة تشترک العشیرة» (1) :یعنى در گناه عضوى از قبیله همه قبیله شریک‏اند.گاه براى تقویت و تشکل بیشتر،قبایل ضعیف با پیمان«حلف»خود را در قبیله بزرگتر و نیرومندتر ادغام مى‏کردند،این امر در جاهلیت در تکوین و تقویت قبایل نقش مهمى را بازى کرده است.به مجرد آنکه قبیله‏اى با پیمان،خود را در پناه قبیله دیگر قرار مى‏داد،بر قبیله نیرومند بود که از تمام شئون و حیثیات قبیله هم پیمان،دفاع کند.

شیخ قبیله:رهبرى قبیله را مردى مسن،مجرب،عاقل، شجاع و ثروتمند به عهده مى‏گرفت.طبیعى بود که قبیله آنگاه تن به اطاعت مى‏داد که کسى را با این صفات یافته باشد.شیخ قبیله مسئول صلح و جنگ و پیمان و برپایى مراسم مهمانى قبیله بود.او بود که باید قبیله را در تقسیم غنائم و نیز پرداخت خونبها و کمک به نیازمندان و آزادى اسراى قبیله و دیگر کارها راهنمایى و رهبرى کند.

عضو قبیله باید نظام قبیله را مى‏پذیرفت و در برابر از حقوق و امکانات مساوى بهره مى‏برد .هیچ عضوى حق نداشت از رأى و دستور شیخ قبیله و یا از سنت و نظام قبیله گام بیرون نهد و وحدت قبیله را از هم بپاشد.اگر چنین مى‏کرد به عنوان«خلیع»براى همیشه از قبیله طرد و اخراج مى‏شد و این بدترین عقوبت بود.

قبیله از سه بخش تشکیل مى‏شد:

1ـخلص:فرزندان اصیل قبیله از نظر خون و نژاد که اعضاى اصلى و درجه یک قبیله را تشکیل میدادند.

2ـعبید:اسرا و بندگان از اطراف و شهرهاى دیگر بودند.

3ـموالى:اینان عضو درجه دو قبیله بودند که یا به همسایگى و یا به لحاظ پیمان عضویت قبیله را پذیرفته بودند. (2)

جنگ و خونخواهى دو عامل بودند که غالب فکر و عمل قبیله را به خود اختصاص مى‏داد و قبیله و اعضاى آن پیوسته براى انجام یکى از این دو در تلاش و ستیز بودند.هر عملى که در جهت تقویت و استحکام قبیله و هم در تحکیم وحدت آن مثمر و مفید بود،براى عرب ارجمند و امرى مطاع بود.

پى‏نوشت‏ها:

1ـالجاهلیة.ص 44 (به نقل از مجمع الأمثال میدانى.)

2ـالجاهلیة.ص 60ـ .59

منبع.http://www.hawzah.net




کلمات کلیدی :

<   <<   81   82   83   84   85   >>   >