اسلام - دانشنامه دوستداران حقیقت

زندگى اجتماعى و سیاسى عرب

ارسال‌کننده : دانش دوست در : 87/4/2 2:53 عصر

 

کتاب: از پیدایش اسلام تا ایران اسلامى ص 21

نویسنده: رسول جعفریان

زندگى اجتماعى عرب‏ها در قالب نظام قبیله‏اى و عشیره‏اى بود، حتى آنها که در شهرها زندگى مى‏کردند، پیوندهاى قبیله‏اى خویش را حفظ کرده بودند.

قبیله عبارت از جمعیت قابل ملاحظه‏اى بود که افراد آن پیوند نسبى با یکدیگر داشتند و به نام مشترکى که نام جد نخست آنها بود شناخته مى‏شدند. در درون هر قبیله، شمارى عشیره وجود داشت که در دایره‏اى محدودتر، پیوندهاى نسبى‏شان استوارتر و درهم تنیده‏تر بود. مانند طایفه بنى هاشم یا بنى امیه که دو طایفه از قبیله قریش بودند.

زندگى در بیابان‏هاى خشک و کوچ‏هاى پرخطر، اعراب را وامى‏داشت تا همیشه در کنار خویشان نسبى خود زندگى کرده اندک اندک، یک قبیله را به وجود آورند. این سبک زندگى، مى‏توانست آنها را در برابر دشمنانشان حفظ کند و به آنها قدرت تهاجم به قبایل دیگر را بدهد. چنین ضرورتى که برخاسته از زندگى بادیه نشینى بود، سبب شد تا نسب و تبار در زندگى آنان موقعیتى مهم بیابد. هر فردى که نسب شریفترى داشت، در جامعه قبیله‏اى از موقعیت‏بالاترى برخوردار بود. افرادى که نسب شناخته شده‏اى نداشتند، در شمار پست‏ترین مردم بودند.

ارتباط خویشى، افراد یک قبیله را به هم پیوند داده بود. به همین دلیل در زمان خطر از یکدیگر به شدت دفاع مى‏کردند. آنان از رئیس قبیله به خوبى اطاعت کرده بدین ترتیب وحدت سیاسى خاصى در درون قبیله به وجود مى‏آوردند.

این وحدت، عصبیت ویژه‏اى را به وجود مى‏آورد، عصبیتى که همه افراد قبیله وفادار به آن بوده و معیار اصلى در تصمیم گیرى‏هاى زندگیشان بود. این عصبیت، قبیله را از قبایل دیگر جدا مى‏کرد و آن را به صورت یک واحد سیاسى - اجتماعى آزاد و مستقل در مى‏آورد.

جنگ‏هاى پیاپى میان قبایل، سبب پیدایش روحیه جنگ طلبانه میان عرب‏ها شده بود. برخى از این جنگ‏ها، سال‏هاى متمادى به درازا مى‏کشید. عرب‏ها به دلیل داشتن زندگى بادیه نشینى، به طور دائم در حرکت و کوچ از نقطه‏اى به نقطه دیگر بودند. لازمه این حرکت، زندگى ساده و بى‏آلایشى بود که جا به جایى آن آسان باشد.

از نظر سیاسى، نکته مهم در زندگى قبیله‏اى، نبودن دولت و حکومت مرکزى بود. حتى در شهرهایى مانند مکه و یثرب، پادشاهى و سلطنت و امارت و لوازم آن از قبیل دوایر حکومتى و زندان وجود نداشت. هر قبیله واحد سیاسى مستقلى بود که رئیس یا رؤساى همان قبیله که در قرآن از آنها با عنوان سادات و کبراء یاد شده است‏بر آن حکومت مى‏کرد. به دلیل عصبیت موجود در قبیله، افراد وابسته به آن، حکومت فردى از قبیله دیگر را نمى‏پذیرفتند. از آن جا که حکومت از نشانه‏هاى تمدن و پیشرفت‏سیاسى - اجتماعى است، فقدان آن در جزیرة العرب نشانه عدم پیشرفت‏سیاسى عرب‏ها به شمار مى‏آید.

منبع.http://www.hawzah.net




کلمات کلیدی :

<   <<   81   82   83   84   85   >>   >